کانون قرآن

تشکل دانش آموزی کانون قرآن دبیرستان شهید دستغیب 1 شیراز

تشکل دانش آموزی کانون قرآن دبیرستان شهید دستغیب 1 شیراز

>
به ما امتیاز دهید .
کانون قرآن
کانون در شبکه های اجتماعی



آخرین مطالب

جست و جوگر گوگل در وبلاگ شما

Google

برای دریافت کد جست و جو گر گوگل بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

کافی است کد را در قالب وبلاگ یا در محل درج کدهای جاوا کپی کنید.

و در دو قسمت به جای http://yourweblog.blogfa.com/ 

نام وبلاگ یا سایت خود را وارد کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۸۸ ، ۰۷:۰۲
HDI

دستان خود را ببوس

انفاق

آیا می خواهی به خودت کمکی فوری برسانی؟ با دیگران بخشنده باش تا ببینی چه احساس بزرگی پیدا می کنی. با گذشت و بخشش زندگی به سطح بالایی از زیبایی صعود می کند. این موهبت را به خودت عطا کن و از ارزش واقعی آن شگفت زده شو.

می‌خواهیم به خیر و نیکی برسیم اما ترس به دلمان می‌آید که آیا راه درستی را در زندگی انتخاب کرده‌ایم، راهی پر از خیر و نیکی و عاقبت به خیری؛ نه فقط در این دنیای فانی، که در زندگی و حیات دیگری که در انتظارمان است؟! چگونه می‌توان به جواب رسید و چه کس می‌تواند جواب سوال ما را بدهد جز یکتاآفریننده‌ای که از حال ما آگاه است؛ آفریننده‌ای که به ما می‌گوید: «شما به خیر و نیکی نمی‌رسید مگر آنکه از آنچه دوست می‌دارید انفاق کنید و هر چیزی را به هرکیفیّتی که انفاق کنید، خداوند به تحقیق از آن آگاه است» (آل عمران/ 92) و یا در آیه‌ای دیگر از سوره بقره می‌خوانیم: «کسانی که دارایی‌های خود را در شب و روز و نهان و آشکارا، انفاق می‌کنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.» اما انفاق چیست؟چگونه باید انفاق کرد و حد و مرز آن کجا است؟ ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۸۸ ، ۰۳:۵۳
HDI

ای خوشا در گذشتن از همه چیز

شعر منتشر نشده درباره دفاع مقدس

ای خوشا در گذشتن از همه چیز

دست‌نوشته‌های بسیاری از مرحوم استاد مهدی آذر یزدی ، پدر ادبیات کودکان و نوجوانان کشورمان که به تازگی به رحمت ایزدی پیوست، بر جای مانده که هنوز منتشر نشده‌اند. بسیاری از این دست‌نوشته‌ها، اشعار منتشر نشده این استاد متواضع است که در این میان، ارادت استاد مهدی آذر یزدی به فرهنگ دفاع مقدس و شهیدان سرافراز حماسه مقاومت و ایثار بسیار تأثیرگذار است.

آن مرحوم که سبکی خاص در نظم و نثر داشت، ارادت خود را با همه تواضع تقدیم دلاورانی کرده بود که در سنین کودکی و نوجوانی از کتاب‌های پندآموز حضرت استاد بهره برده بودند.

شعر منتشر نشده‌‌ای که توسط استاد مهدی آذر یزدی برای شهدای گمنام دفاع مقدس در زمستان 1374 سروده شده است، برای نخستین بار در سایت «تابناک» به علاقه‌مندان ادبیات دفاع مقدس تقدیم می‌شود.

 

 

مرد آزاده را بسی سهل است
کز همه چیز بگذرد جز نام
از سر جاه و مال برخیزد
جان دهد نیز در ره اسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۸۸ ، ۰۳:۱۵
HDI

همنشین شما در بهشت کیست؟

اگر شما پیرو حقیقی شریعت ناب محمدی و تابع دین حقه اسلام هستید، که هستید ان شاءالله، در بهشت خدا  با چهار گروه معاشر و همجوار خواهید بود، توضیح بیشتر را از تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 589 بخوانید:

دوستان بهشتی

«خداى متعال در  آیه 69 سوره «نساء» مى فرماید: «کسى که مطیع خدا و رسول او باشد (در رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده است» (وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ).

آن گاه در توضیح این جمله و بیان کسانى که خداوند نعمت خویش را بر آنها تمام کرده است، به چهار طایفه اشاره مى کند، که در واقع ارکان چهارگانه این موضوع هستند، یعنى «پیامبران، راستگویان، شهیدان و صالحان و اینان رفیق هاى خوبى هستند» (مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً).

بنابراین، گروه هاى چهارگانه عبارتند از:

ادامه در ادامه مطلب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۸۸ ، ۰۸:۰۵
HDI

بشقاب درمانی!

غذا

انگشتانم پیچ رادیو را نوازش می داد، نمی دانم به دنبال چه می گشتم؟ در میان امواج، صدایی نظر مرا به خود جلب کرد، گوینده از مزایای بشقاب درمانی سخن می گفت! تعجب نکنید؛ بله بشقاب درمانی.

می گفت: آنانکه علاقه مندند، اشتهای کمتری در غذا خوردن داشته باشند و طبیعتاً کمتر بخورند، خوبه که بشقاب درمانی را نیز تجربه کنند.

رنگ آبی، مانع از حرص و ولع می شود و از اشتهای شما به مقدار قابل ملاحظه ای می کاهد . ظرف کوچکتر نیز چون حجم کمتری دارد زود پر می شود، چشمان شما می پندارد که در بشقاب غذای زیادی است.

ادامه را هم ببینید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۸۸ ، ۰۷:۵۱
HDI

ملائک دارند غلغلکش می دهند


الله اکبر، سر نماز هم بعضی دست بردار نبودند. به محض این که قامت می بستی ، دستت از دنیا! کوتاه می شد و نه راه پس داشتی نه راه پیش، پچ پچ کردن ها شروع می شد. مثلاً می خواستند طوری حرف بزنند که معصیت هم نکرده باشند و اگر بعد از نماز اعتراض کردی بگویند ما که با تو نبودیم!

اما مگر می شد با آن تکه ها که می آمدند آدم حواسش جمع نماز باشد؟ مثلاً یکی می گفت: واقعاً این که می گویند نماز معراج مؤمن است این نماز ها را می گویند نه نماز من و تو را . دیگری پی حرفش را می گرفت که : من حاضرم هر چی عملیات رفتم بدهم دو رکعت نماز او را بگیرم. و سومی: مگر می دهد پسر؟ و از این قماش حرف ها. و اگر تبسمی گوشه لبمان می نشست بنا می کردند به تفسیر کردن: ببین! ببین! الان ملائکه دارند غلغلکش می دهند. و این جا بود که دیگر نمی توانستیم جلوی خودمان را بگیریم و لبخند تبدیل به خنده می شد، خصوصاً آن جا که می گفتند: مگرملائکه نا محرم نیستند؟ و خودشان جواب می دادند: خوب با دستکش غلغلک می دهند.

فرهنگ جبهه

منبع: تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۸۸ ، ۰۶:۲۳
HDI

یاد باد آن روزگاران یاد باد

بیت المال

خمپاره که می زدند طبیعتاً اگر در سنگر نبودیم خیز می رفتیم تا از ترکش آن محفوظ بمانیم. بعضی صاف صاف می ایستادند و جنب نمی خوردند و اگر تذکر می دادی که دراز بکش، می گفتند: بیت المال است. حالا که این بنده خدا به خرج افتاده نباید جاخالی داد. حیف است، این همه راه آمده خوبیت ندارد.

***

بیش از 50 کیلو ممنوع

در اوج باران تیر و ترکش بعضی از این نیروها سعی شان بر این بود تا بگویند قضیه این قدرها هم سخت نیست و شب ها دور هم جمع می شدند و روی برانکاردها عبارت نویسی می کردند. یک بار که با یکی از امدادگرها برانکارد لوله شده ای را برای حمل مجروح بار کردیم چشمشان به عبارت حمل بار بیش از 50 کیلو ممنوع افتاد.

از قضا مجروح نیز خوش هیکل بود. یک نگاه به او می کردیم یک نگاه به عبارت داخل برانکارد. نه می توانستیم بخندیم، نه می توانستیم او را از جایش حرکت بدهیم . بنده خدا حاج و واج مانده بود که چه بگوید. بالاخره حرکت کردیم و در راه کمی می آمدیم و کمی هم می خندیدیم. افراد شوخ طبع دست از برانکارد خون آلود حمل مجروح هم برنداشته بودند.

***

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۸۸ ، ۰۶:۲۱
HDI

جشن پتو

امان‌ از دست‌ بچه‌های‌ دستة‌ شهید بهشتی‌! در گروهان‌ و گردان‌ و شایدهم‌ لشکر، یک‌ نفر پیدا نمی‌شد که‌ گذرش‌ به‌ چادر آنها افتاده‌ و بعد با بدنی‌درب‌ و داغون‌، قیافه‌ای‌ وحشتزده‌ و موهای‌ ژولیده‌ از آنجا فرار نکرده‌ باشد!

دفاع مقدس

اگر بچه‌های‌ آن‌ دسته‌ را می‌دیدی‌، باورت‌ نمی‌شد که‌ اینقدر شر و شلوغ‌باشند. به‌ جز حاج‌ محمدی‌ همه‌ زیر بیست‌ و دو سال‌ بودند. کافی‌ بود که‌ از دم‌در چادر آنها بگذری‌ تا همگی‌ با لحنی‌ صمیمی‌ و چرب‌ و نرم‌ صدایت‌ کرده‌ وبه‌ داخل‌ چادرشان‌ دعوتت‌ کنند. اگر با تجربه‌ بودی‌، یعنی‌ دفعه‌ قبل‌ در آنجاپذیرایی‌ شده‌ بودی‌! سریع‌ آیة‌الکرسی‌ می‌خواندی‌ و فلنگ‌ را می‌بستی‌! اماوای‌ به‌ آن‌ روزی‌ که‌ تازه‌ وارد بوده‌ باشی‌ و به‌ چادرها آنها بروی‌. دیگر بایدغزل‌ خداحافظی‌ را می‌خواندی‌ و برای‌ شادی‌ روحت‌ فاتحه‌ می‌فرستادی‌ ودوستانت‌ باید برای‌ بردنت‌ با‌ اورژانس‌ می‌آمدند...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۸۸ ، ۰۵:۴۳
HDI

ایثار الکی

طلاب و روحانیان ،به ،مناطق، عملیاتی، دفاع مقدس،اعزام می‌شوند

هر شب که می خواستم بخوابم پتو هایم را جلوی ورودی چادر می انداختم ، قصدم این بود که به محض شلیک تیر و رزم شبانه سریع و زود تر از بقیه بپرم بیرون و آماده شوم . خلیلی مثل بعضی ها فکر می کرد من از روی اخلاص و ایثار می روم جلوی ورودی چادر که سرد هم بود و باد می آمد ، می خوابم تا بقیه راحت باشن . چند بار پتو هایش را جای من انداخت که به جای من ایثار کند ولی من قبول نکردم . آن شب وقتی به چادر آمدم دیدم خلیلی پتو هایش را انداخته جلوی در و خوابیده است . دلم نیامد بیدارش کنم گذاشتم آن شب را آنجا بخوابد من هم سر جای او دراز کشیدم ، هنوز چشمانم گرم نشده بود که از دور صدای تیر اندازی آمد که حکایت رزم شبانه ی یکی از گردان ها مالک، را در اردوگاه کرخه داشت . ناگهان با فریاد خلیلی همه از جا پریدند رفتم طرفش ، اول فکر کردم عقرب او را زده است فانوس را که روشن کردیم دیدیم یکی از تیرهایی که بچه های گردان مالک برای رزم شبانه شلیک کرده اند به کوه خورده ، کمانه کرده به طرف چادر از سقف داخل شده و به پای خلیلی که جای من خوابیده بود ، خورده . با اینکه از درد کشیدنش ناراحت بودم ولی خنده ام گرفت . تیری که باید به من می خورد به او خورد و حالا او جدی جدی ایثار کرده بود و شده بود سپر بلای من !

                                                                        راوی : مسعود ده نمکی

    ادامه در ادامه مطلب...

منبع: تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۸۸ ، ۰۵:۳۴
HDI

¤بخشهایی از اعجاز علمی قرآن¤

اول ـ وحدت هستی
جدیدترین نظریهء علمی ثابت کرده است که زمین جزئی از منظومهء شمسی بوده و به مرور زمان از آن جدا شده، به سردی گرایده و قابلیت زندگی را پیدا کرده است. برای صحت این نظریه به وجود آتش فشان ها در بطن زمین و زمین لرزه ها در اثر این آتش فشان ها اشاره میکنند...

دوم ـ پیدایش هستی:
دانشمند فضایی( جینز) میگوید: اولین مادهء هستی بشکل گازهای بوده اند که در فضا طور منظم وجود داشتند و مجموعهء کهکهشانها از کثافت وتجمع این گاز های پدید آمده اند...

سوم ـ تجزیهء اتم:
تا آخر قرن نوزدهم اعتقاد برین بود که کوچکترین مادهء هستی اتم است که در یکی از عناصر وجود دارد و اتم غیر قابل تجزیه است...

چهارم ـ کمبود آکسیژن:
از زمانی که عملیه و توانای پرواز برای بشر میسر شد دانشمندان به یک پدیده ای طبیعی پی بردند که عبارت از کمبود آکسیژن در طبقات بالای فضاست...

پنجم ـ دوگانگی یا دوقطبی بودن همه چیز:
قبلاً اعتقاد برین بود که زوجیت ( نرو ماده) تنها در میان انسانها و حیوانات وجود دارد...

ششم ـ پرده های جنین:
علم ثابت کرده است که جنین در رحم مادر محاط به سه پرده است، این پرده ها تنها با تشریخ دقیق علمی قابل درک میشود...

هفتم ـ نطفه گذاری در درختان بواسطهء باد:
علم ثابت کرده است، باد نطفه های مذکر را به مؤنث در درختان میوه دار منتقل میکند و بدین واسطه درختان بارور میشوند...

http://www.55a.net/firas/farisi/?page=show_det&id=277&select_page=23

توضیح و بررسی تمام مطالب و آیات مربوط در ادامه مطلب...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۸۸ ، ۰۵:۰۵
HDI