از گردش فلک، سر و سالار سلسله
از گردش فلک، سر و سالار سلسله
شد در کمند عشق، گرفتار سلسله
نَبود هزار یوسف مصری بهای او
آن یوسفی که بود خریدار سلسله
تا دست و پا و گردن او شد به زیرغُل
رونق گرفت ز آن همه بازار سلسله
از گردش فلک، سر و سالار سلسله
از گردش فلک، سر و سالار سلسله
شد در کمند عشق، گرفتار سلسله
نَبود هزار یوسف مصری بهای او
آن یوسفی که بود خریدار سلسله
تا دست و پا و گردن او شد به زیرغُل
رونق گرفت ز آن همه بازار سلسله
ای تشنه لبی، که آب شرمنده توست | تا صبح جزا سحاب شرمنده توست |
در اوج عطش گذشتی از آب فرات | و اللّه که انتخاب شرمنده توست |
حسن احمدزاده
آب و عطش آن اراده را نرم نکرد | جز یاد خدا دل تو را گرم نکرد |
دستی که نشست در کمین دستت | اللّه اللّه از خدا شرم نکرد |
محمدجواد محبّت