یک داستان
ابن ابى العوجاء از مادیهاى معروف زمان امام صادق (ع ) بود که خدا و هر گونه دین را انکار مى کرد، و تا مى توانست با اسلام مبارزه عقیدتى مى نمود.
روزى به امام صادق (ع ) گفت : شما درباره این آیه قرآن (آیه 56 سوره نساء) چه مى گوئید که مى گوید: کلما نضحت جلودهم بدلنا جلودا: (هرگاه پوستهاى تن دوزخیان در دوزخ بریان گردد (و بسوزد) پوستهاى دیگرى بجاى آن قرار مى دهیم ).
سؤ ال من این است که پوستهاى دیگر چه گناهى کرده اند که باید بسوزند؟
امام فرمود: عجبا! این پوست جدید همان پوست اول است ، و در عین حال غیر از آن است .
ابن ابى العوجاء گفت : روشنتر بیان کن تا بفهمم .
امام فرمود: آیا دیده اى که مردى خشتى را مى شکند و سپس آب به آن مى ریزد و آن را گل مى کند، و آنگاه به صورت اولش درمى آورد، آیا این خشت جدید همان خشت اول نیست و در عین حال غیر از آنست ؟! ابن ابى العوجاء از این بیان ، قانع شد، و گفتار امام را تحسین کرد.