"کرامت آبی"
پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۸۸، ۰۵:۱۰ ق.ظ

| دلم شکستهتر از شیشههای شهر شماست |
| شکسته باد کسی کاینچنین مان میخواست |
| شما چقدر صبور و چقدر خشمآگین |
| حضورتان چو تلاقی صخره با دریاست |
| به استواری، معیار تازه بخشیدید |
| شما نه مثل دماوند، او به مثل شماست |
| بیا که از همهِ دشتها سؤال کنیم |
| کدام قله چنین سرفراز و پابرجاست؟ |
| به یک کرامت آبی نگاه دوختهاید |
| کدام پنجره اینگونه باز، سوی خداست؟ |
| میان معرکه لبخند میزنید به عشق |
| حماسه چون به غزل ختم میشود، زیباست |
| شما کهاید؟ صفی از گرسنگی و غرور |
| که استقامت و خشم از نگاهتان پیداست |
| اگر چه باغچهها را کسی لگد کرده |
| ولی بهار فقط در تصرف گلهاست |
| تخلص غزلم چیست غیر نام شما؟ |
| ز یمن نام شما خود زبان من گویاست |
۸۸/۱۱/۲۹