معجزه ای بزرگ در پهنای تاریخ
معجزه ای بزرگ در پهنای تاریخ
محدث قمی نقل می نماید: آنگاه که معاویة بن ابی سفیان بر تخت سلطنت تکیه زد ، به ظاهر آهنگ حج نمود و بالبدایه (نخست) وارد مدینة النبی (صلوات الله علیه و آله) شد و جارچیان را گفت در کوی و برزن های شهر فریاد زنند که هر کسی در مناقب علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) دم گشاید و یا حدیثی روایت نماید از امان معاویة بن ابی سفیان خارج خواهد بود، جارچیان نیز چنین کردند که او گفته بود.
آن ملعون ازل و ابد از مدینه به سوی مکه کوچ کرد و در مکه نیز همان فرمان را صادر کرد، معاویه پس از حج دروغینی که بجای آورد، به سوی شام روان گردید و به تشدید و تحکیم و گسترش ارکان سلطنت شیطانی خویش همت افزون گمارد و به بلاد و شهرها، منشوری ارسال نمود و در آن منشور، فرمان سبّ امیرالمومنین (سلام الله علیه) را صادر کرد و گماشتگان را در همه منابر (جایگاه سخنرانی) الزام نمود که سبّ علی گویند و بر فرمانداران بلاد نوشت : دوستان و یاران علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) را در هر جا یافتید نامشان را از سیاهه بیت المال و دیوان عطایا محو نمایند و رفته رفته این فرامین سخت، شدت بیشتری یافت، تا آنجا که دستور داد: حتی اگر مردی متهم به دوستی علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) است سر از بدنش جدا کنید. در نقل است اگر دوستی و شیعه ای ، اراده می کرد منقبتی (یاد خوبی ها و خصلت های نیکو) از علی بن ابی طالب حدیث نماید، در پس پرده ها می رفت و به دور از چشم مملوک (بنده) و خادم در مناقب آن مولای دین و دنیا روایت حدیث می نمود و چنانچه می خواستند یادی از آن مولا نمایند از او با کنیه ابو زینب یا مردی از قریش و یا یکی از اصحاب رسول الله یاد می کردند، مبادا که حکومت ددمنش و ستمگر اموی از آن با خبر شود.
آورده اند که عبدالله بن شداد لیثی که از دوستان آن حضرت بود همواره تمنا می کرد، که اجازه دهند که روزی از بامداد تا شامگاه در نعت مولایش امیرالمومنین علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) سخن گوید و در پایان نیز به خاطر این لطف او را بکشند.
معاذ الله؛ که در منابر اموی یکی از ارکان خطبه های نماز این بود که "اللهم ان ابا تراب الحد فی دینک و صد عن سبیلک" و هر روز جسارتی تازه و حرمت شکنی هایی نو که زبان از گفتار آن خجل است مثلاً اهل حرّان که یکی از شهرهای شام است می گفتند: "لاصلوة الا بلعن ابی تراب" یعنی «نماز بدون دشنام به ابو تراب نماز نمی شود» و اینگونه بدعت ها را در دین خدا وارد می ساختند و حرمت شکنی به ساحت ولی بزرگ خدا می کردند .
مخلص کلام آنکه؛ دوستان علی (سلام الله علیه) در هیچ جایی از بلاد اسلام در امان نبودند. و اتهام تشیع علوی (سلام
الله علیه) اتهامی بود که مساوی با مرگ و شهادت قلمداد می شد. تا آنکه سلاطین جائر اموی یکی پس از دیگری آمدند و نوبت عمر بن عبدالعزیز شد، عمر، سبّ علی بن ابیطالب را ممنوع ساخت اما این سنت سیئه اموی، پس او هم باقی بود.
از خلیل نحوی ادیب که استاد سیبویه شیرازی است، خواستند در منقبت امیر مومنان (سلام الله علیه) فضیلتی نقل کند او در جواب گفت: چه بگویم از حق کسی که دوستان او از ترس و تقیه فضائل او را کتمان و پنهان کردند و دشمنانش از حسد و بغضاء و ناراحتی فضائلش را در پس پرده می دارند اما "مع الوصف" چندان از فضائل او نقل شده که مشرق و مغرب را پر کرده است.
و به نظر قاصر می رسد؛ این از معجزات آن ولی بزرگ خدا و آن امام جن و انس (سلام الله علیه) است که با وصف آنکه می خواستند نامی از او نباشد ، در طی قرن ها، در سراسر جهان علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) سرآمد عالمان ربانی و دانشمندان الهی و اسطوره توحید و یکتا پرستی و یگانه همه دورانها بعد از نبی اکرم محمد مصطفی (صلوات الله علیه و آله و سلم) قلمداد می شود آنچنانکه باید بگوییم در فضیلت و برتری آن حضرت همین بس که نام مبارکش آفاق را پر کرده است تا آنجا که مسیحیان نیز در وصف دانشش شعرها سرودند و کتاب ها نگاشتند و شاهد این مدعی "صدای عدالت انسانی" است.
یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ یعنی مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا - گر چه کافران را ناخوش افتد - نور خود را کامل خواهد گردانید .
آری براستی که علی (علیه السلام) نور خدا بود و هست و خواهد بود حتی پیش از آن که آدم ابو البشر را هنوز نیافریده بودند. شاهد این مدعی این آیه شریفه است و وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ یعنی [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مىگویید، از اسامى اینها به من خبر دهید.
دوستان عزیز ؛ چون این یادداشت را خواندید ، به یمن نام مبارک مولای متقیان برای درگذشتگان خود و نویسنده این مقال ، طلب مغفرت نمایید.
آقامیری - گروه دین و اندیشه تبیان