عید مبعث مبارک
پنجشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۰، ۰۶:۴۷ ق.ظ
صراط مستقیم
وحی شد بر مصطفی برخیز، اقرأ باسم ربّک | ای حبیب من ز جا برخیز، اقرأ باسم ربّک |
تیره شد رخسار گیتی، خیره شد دیو تباهی | چیره شد جهل عِما برخیز، اقرأ باسم ربّک |
کردگارت برگزید از خلق تا امروز خوانی | خلق را سوی خدا، برخیز، اقرأ باسم ربک |
هم رسولی، هم سفیری، هم بشیری، هم نذیری | هم تویی خیرُالوَری برخیز، اقرأ باسم ربّک |
مردمی را کز خدا بیگانه اند، از حق گریزان | با خدا کن آشنا برخیز، اقرأ باسم ربّک |
دختران را زنده بسپردن به خاک تیره تا کِی؟ | ختم کن این ماجرا برخیز، اقرأ باسم ربّک |
نور امیّدی که روزی کرد روشن طورسینا | جلوه گر شد در حرا برخیز، اقرأ باسم ربّک |
انفس و آفاق در تسخیر و فرمان تو آید | چون برافرازی لوا برخیز، اقرأ باسم ربّک |
علی خاتمی نوری
محمّد صلی الله علیه و آله وسلم
مهر را روشنی از روی تو افروختن است | ماه را حسن ز رخسار تو آموختن است |
گُل به پیش گُل رخسار تو ای رشک بِهشت | همچو خاری است که شایسته آن سوختن است |
آرزویی که به دل یوسف کنعانی داشت | خویشتن را به غلامیّ تو بفروختن است |
وصف روی تو مگر روی تو گوید، ور نه | حدّ ما دیدن و حیرانی و لب دوختن است |
کار «بنده» همه ای خسرو خوبان، به جهان | جان و دل دادن و خود مهر تو اندوختن است |
بنده ـ شاعر زبان قاجاریه
بخوان به نام خدا
غنوده کعبه و امّ القری به بستر خواب | ولی به دامن غارحرا دلی بیتاب |
نخفته، شب همه شب، دیده خدابینش | ز دیده رفته به دامن سرشک خونینش |
که پیک حضرت دادار، جبرئیلِ امین | عیان به منظر او شد، خطاب کرد چنین: |
«بخوان به نام خدایی که ربّ ما خَلَق است | پدیدآور انسان ز نطفه و عَلَق است |
بخوان که ربّ تو باشد ز ماسوا اکرم | که ره نمود بشر را، به کار بُردِ قلم» |
به گوش هوش چو این نغمه سروش شنید | هزار چشمه نور از درون او جوشید |
درون گلشن جانش شکفت رازِ وجود | گشود بار در آن دم به بارگاهِ شهود |
درود و رحمت وافِر، ز کردگار قدیر | بر آن گزیده یزدان، بر آن سراج منیر |
محمود شاهرخی
مکتب صف
این پیک مشک بوی و مسیحادم از کجاست؟ | کاین گونه دلنواز و روان بخش و جان فزاست؟ |
احمد که کُنیت و لقب و نام و نعت او | بوالقاسم و محمّد و محمود و مصطفاست |
رخسار او طلیعه انوارسرمدی | گفتار او، سفینه دُرهای پربهاست |
آیینه ای که، مظهر آیات ایزدی است | گنجینه ای که، منبع الطاف کبریاست |
زیبد نشان خاتم و اورنگ خسروی | بر رهبری که قافله سالار انبیاست |
نور رخش، چراغ ره سالکان حق | خاک درش، کلید در رحمت خداست |
سرلوحه فضیلت و سرحلقه وجود | سرمایه حقیقت و سرچشمه بقاست |
قاسم رس
جمال محمّد
ماه فرو ماند از جمال محمّد | سرو نباشد به اعتدال محمّد |
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست | در نظر قدر با کمال محمّد |
وعده دیدارِ هرکسی به قیامت | لیله «اسرا» شب وصال محمّد |
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی | آمده مجموع، در ظِلال محمّد |
عرصه گیتی مجال همّت او نیست | روز قیامت نگر مجال محمّد |
و آن همه پیرایه بسته جنّت فردوس | بو که قبولش کند، بلال محمّد |
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد | تا بدهد بوسه بر نِعال محمّد |
شمس و قمر در زمین حشر نتابد | پیش دو ابروی چون هلال محمّد |
چشم مرا، تا به خواب دید جمالش | خواب نمی گیرد از خیال محمّد |
«سعدی» اگر عاشقی کنی و جوانی | عشق محمّد بس است و آل محمّد |
سعدی
فخر عالم، فخر آدم
آن آیت آزادگی، آزاد جانی، | آن شوکت نامش جهانگیری، جهانی |
آن، جانِ جانِ جانِ جانِ جان جانها | آن، در کلامش لطف آب زندگانی |
آن مردِ مردِ مرد، در معنی نه در حرف | آن آدمی خلقت، و لیکن آسمانی |
آن نازنین خو، نازنین رو، نازنین طبع | آن خیل خوبان را سزاوار شبانی |
آن نیک فطرت، نیک خصلت، نیک عترت | آن مهربان، آن آفتاب مهربانی |
آن در کریمی شرمسار از وی کریمان | آن در حلیمی، حلم را بنیان و بانی |
آن عزّت و جود و شرف زیبنده او | آن صدق دل با او نه تصدیق زبانی |
آن فخر عالم، فخر آدم، آن محمّد صلی الله علیه و آله وسلم | یعنی کتاب آسمانی را معانی |
محمّدجواد بهجت
سرحلقه
سرحلقه عشاق به عالم، احمد | یعنی هدف از خلقت آدم، احمد |
رخشان و فروزنده بر انگشت وجود | پیغمبری انگشتر و خاتمْ احمد |
آمیزه شور و عشق و عرفان، احمد | مفهوم عمیق علم و ایمان، احمد |
من در عجبم چگونه با این همه وصف | می زیسته در عالم امکان، احمد؟! |
علی مرادی غیاث آبادی
هی هی از این عشق خوش احمدی
جان سحر، جسم سمن بوی توست | شام، غلام سر گیسوی توست |
ماه که خَم کرده سر خویشتن | بوسه زنِ گوشه ابروی توست |
ای سمن باغ خداوندگار | سرو، غلام قد ناژوی توست |
صبح ازل، پرتو پیشانی ات | شام ابد، طُرّه دل جوی توست |
آنچه ز گل نیک تر آمد به باغ | باغِ گُل خُلق تو و خوی توست |
زمزمه زندگی کاینات | همهمه شور و هیاهوی توست |
عقل تو سرمایه سنگین وحی | عقل جهان کم به ترازوی توست |
عقد ثُریّا به کف آسمان | پیشکش گردن بانوی توست |
کاش که فریاد دلم می شنید | حلقه آن در که سر کوی توست |
شاخه طوبی ندهد در بهشت | آنچه در آن چنبر بازوی توست |
هی هی از این عشق خوش احمدی | ذکر لبم ناله هوهوی توست |
علی موسوی گرمارودی
۹۰/۰۴/۰۹
لطفا برای ورود به وبلاگ من ادرس زیر را کپی کرده وبه وبلاگ ما بیایید تا با هم تبادل لینک کنیم ممنون
http://www.google.com/search?q=http%3A%2F%2Frasekhoon133.blogfa.com%2F&ie=utf-8&oe=utf-8&aq=t&rls=org.mozilla:en-US:official&client=firefox-a