کانون قرآن

تشکل دانش آموزی کانون قرآن دبیرستان شهید دستغیب 1 شیراز

تشکل دانش آموزی کانون قرآن دبیرستان شهید دستغیب 1 شیراز

>
به ما امتیاز دهید .
کانون قرآن
کانون در شبکه های اجتماعی



آخرین مطالب

سؤال: هدف خداوند از آفرینش هستی چیست؟

دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۸۸، ۰۶:۵۲ ق.ظ

 

باسمه تعالی

سؤال: هدف خداوند از آفرینش هستی چیست؟

این سؤال سابقة دیرینه‎ای داشته و مانند برخی از مسائل فقهی، برای همگان مطرح است. غالب مردم مایلند بفهمند که هدف از آفرینش هستی چه بوده است؟ و پیش از بیان پاسخ تفصیلی لازم است به یک نکته اشاره شود و آن این‌که، پاسخ این سؤال در گرو تفکیک بین دو اصل است:

1. «فاعل = خدا» از آنجا که خدا موجود کامل و بی‎نیازی است، کوچک‎ترین غرضی که رفع حاجت از او کند، نداشته است.

2. «فعل = کارهای خدا»، پیراسته از عبث و لغو بوده و حتماً دارای هدفی است. و این غایت مربوط به خود فعل است نه به فاعل.

به عبارت کوتاه‎تر، «فاعل» فاقد «غایت (هدف) است و «فعل» دارای «غایت». تفاوت میان این دو جمله، بسیار وسیع است و عدم تفکیک میان این دو، پدید آورندة مسائلی از این قبیل است.

توضیح این‌که:

کسانی که این سؤال را مطرح می‎کنند، فاعلیت خدا را مانند فاعلیت مخلوق پنداشته‎اند، زیرا همان طور که انسان، دست به کاری نمی‎زند مگر به خاطر کمبودی که در خود احساس می‌کند و در رفع آن می‎کوشد، به گمان اینان، خدایی که کمال مطلق است و کوچک‎ترین کمبودی در او وجود ندارد، نیز باید در این خلقت غرض داشته باشد، چرا که فقدان غرض، دلیل «عبث» بودن است.

در بحث شناخت صفات خداوند، بزرگ‎ترین سد و مانع همین مقایسه نادر است، لذا اصل اولی در این بحث آن است که ما بدانیم خداوند در هیچ چیزی به ما شباهت ندارد. ما موجودی هستیم از هر نظر محدود. و به همین دلیل تمام تلاش‎های‎مان برای رفع کمبودهای‎مان است. درس می‎خوانیم، تا باسواد شویم و کمبود علم‎مان از بین برود، و دنبال کسب و کار می‎رویم تا با فقر مبارزه کنیم، لشگر و نیرو تهیه می‎کنیم تا کمبود قدرت‎مان را در برابر حریف جبران کنیم، حتی در مسائل معنوی و تهذیب نفس و سیر مقامات روحانی، باز تلاش در جهت رفع کمبودهاست.

ولی آیا آن وجودی که از هر نظر بی‎نهایت است، علم و قدرت و نیروهایش بی‎انتها، و از هیچ نظر کمبودی ندارد. معقول است کاری برای رفع کمبودش انجام دهد؟

از این تحلیل روشن به این‌جا می‎رسیم که از یک سو آفرینش بی‎هدف نیست و از سوی دیگر این هدف به آفریدگار باز نمی‎گردد، در این‌جا به آسانی می‎توان نتیجه گرفت که هدف حتماً و بدون شک چیزی مربوط به خود مخلوقات است. پس اگر در این‌جا میان «غرض فاعل» و «غرض فعل» تفکیک قائل شویم، قهراً مشکل خود به خود حل خواهد شد. و لذا چنین می‎گوییم: از آنجا که فاعل، غنی مطلق و کمال محض است، هیچ نوع کمبود و نقصی در او راه ندارد، نمی‎توان برای او غرض و غایتی اندیشید. غرض برای فاعل، از آنجا که قبلاً نیز متذکر شدیم از مسئلة مقایسه سرچشمه می‎گیرد.  و اگر علمای کلام می‎گویند: «افعال خدا معلل به اغراض نیست» مقصود صحیح از آن این است که بگوییم: غرض و غایتی که به ذات خدا بازمی‎گردد در آن‌ها وجود ندارد، زیرا او کمال مطلق است؛ هیچ گونه کمبود و نقیصه‎ای در او راه ندارد تا درصدد رفع آن کمبود برآید.

ولی این‌که می‎گوییم؛ برای آفریدگار جهان، هدف و غرضی نیست، غیر از آن است که بگوییم آفرینش هدف دارد و هدف‎دار بودن فعل، آن را از عبث و لغو بودن خارج سازد. هدف از آفرینش این است که هر موجودی را به کمال شایسته آن برساند، بدون آن‌که در این کار، نتیجه‎ای برای ذات پاک او وجود داشته باشد.

آفرینش، نوعی احسان و فیض از جانب خدا، نسبت به موجودات «ممکن» است؛ یعنی آنچه که امکان خلق شدن دارد، وبه‌اصطلاح‌ممکن‌الوجود می‌باشد ، خداوند به خلقت آن بخل نورزیده و دریغ نمی‌کند. چنین آفرینشی «حسن ذاتی» داشته و اقدام به چنین فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز این که خود فعل زیبا باشد، به چیزی دیگر نیاز ندارد. زیرا نشانة جود و فضل اوست. به عبارت دیگر: خداوند متعال همان طور که «واجب بالذات» است. «واجب من جمیع الجهات» نیز هست، از این رو محال است که موجودی قابلیت وجود پیدا کند و از ناحیة او به وی افاضه وجود نشود. هر موجودی که بالقوه امکان خلقت دارد، پهنة هستی قابلیت و شایستگی برخورداری از فضیلت وجود را داشته و با لسان حال درخواست وجود طلب کمال می‌کند. آفرینش جهان یک نوع پاسخگویی به این امکان و استعدادهای طبیعی و ذاتی اشیا بوده و در حقیقت به کمال رساندن آن‌ها است.

او با آفرینش، وسایل کمال هر موجودی را در اختیار وی می‎گذارد و ارادة حکیمانه‎اش بر این تعلق گرفته است که موجودات بی‎جان به صورت طبیعی و جبری به کمال خود برسند، در حالی که ارادة حکیمانه او دربارة موجودی مثل انسان بر این تعلق گرفته است که از طریق اختیار و آزادی کمالاتی را کسب کند.

نفی هدف برای آفریدگار، غیر از آن است که آفرینش «عبث» و لغو باشد. و یکی از نقاط افتراق مکتب مادی و الهی همین‎جاست.

فلسفة مادی برای موجودات جهان و انسان، هدف و غرضی نمی‎اندیشد. اگر از یک فیلسوف مادی سؤال شود که جهان هستی برای چه هدف و غرضی پدید آمده است؟ در برابر این پرسش عاجز و ناتوان است، زیرا جهان آفرینش را در ماده و پدیده‎های مادی محصور ساخته است و به خداوند و جهان دیگر اعتقاد ندارد و در این صورت هر چه در چهاردیواری جهان ماده به گردش می‎پردازد و هر چه در پدیده‎های مادی به مطالعه و بررسی می‎پردازد، تا بتواند در این محیط برای آفرینش آن‌ها مخصوصاً انسان هدفی جست‌وجو کند، جز با حیرت و بهت و سرگردانی و احیاناً سلب و نفی، با چیزی روبه‎رو نمی‎گردد. لذا در نهایت پاسخ می‎دهد که در آفرینش هستی هیچ هدف و غرضی در کار نیست.

در حالی که شخص الهی در این مورد برای خلقت جهان آفرینش انسان که فعل خداوند است، غایت و غرض می‎اندیشد که نتیجة آن به تک‎تک موجودات جهان بازمی‎گردد. از این رو الهیون، با قلب مطمئن و پیشانی باز و چهرة روشن برای تمام تحولات و حرکت‎های زمینی و کیهانی غرض می‎اندیشد، زیرا که فعل خدا (نه ذات) او دارای هدف و غرضی است. قرآن می‌فرماید:

«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» آیا گمان می‎کنید که شما را بیهوده (و بدون هدف و غرض) آفریده‎ایم و شما به سوی ما بازنمی‎گردید.[1]

با توجّه به این مقدمه باید دید، غرض از آفرینش چیست؟ غرضی که مایة تکمیل آفریدگار نباشد، ولی در عین حال فعل او را از عبث و لغو بودن خارج سازد.

هدف از آفرینش این است که هر موجودی را به کمال شایسته آن برساند، بدون آن‌که در این کار، نتیجه‎ای برای ذات پاک او وجود داشته باشد.

اساساً اصل آفرینش یک گام تکاملی عظیم است، یعنی، چیزی را از عدم به وجود آوردن و از نیست هست کردن و از صفر به مرحلة عدد رساندن است. بعد از این گام تکاملی عظیم مراحل دیگر تکامل شروع می‌شود: و تمام برنامه‎های دینی و الهی در همین مسیر است.

ممکن است این سؤال مطرح شود که، اگر هدف از آفرینش انسان به تکامل رساندن اوست، ولی جای این سؤال باقی است که: هدف از این تکامل چیست؟ سؤال با این جمله روشن می‌شود که تکامل، هدف نهایی و یا به تعبیر دیگر «غایة الغایت» است. توضیح این‌که: اگر از محصلی سؤال کنیم برای چه درس می‎خوانی؟ می‌گوید: برای این‌که به دانشگاه راه یابم، باز اگر سؤال کنیم دانشگاه را برای چه می‎خوانی؟ می‌گوید: برای این‌که فی‎المثل دکتر یا مهندس ... و غیره شوم. می‎گوییم: مدرک دکترا و مهندسی را برای چه می‎خواهی؟ می‌گوید: برای این‌که فعالیت مثبتی کنم و درآمد خوبی داشته باشم. باز می‎گوییم: درآمد خود را برای چه می‎خواهی؟ می‌گوید: برای این‌که زندگی آبرومند و مرفهی داشته باشیم.

سرانجام می‎پرسیم زندگی مرفه و آبرومند برای چه می‎خواهی؟ در این‌جا می‎بینیم لحن سخن او عوض می‌شود و می‌گوید: خوب، برای این‌که زندگی مرفه و آبرومندی داشته باشم، یعنی همان پاسخ سابق را تکرار می‌کند. این دلیل بر آن است که او به پاسخ نهایی، و به اصطلاح به «غایة الغایت» کار خویش رسیده که ماورای آن پاسخ دیگری نیست، و هدف نهایی او را تشکیل می‎دهد. در زندگی معنوی نیز همین طور است. وقتی گفته می‌شود آمدن انبیاء و نزول کتب آسمانی و تکالیف و برنامه‎های تربیتی برای چیست؟ می‎گوییم: برای تکامل انسانی و قرب به خدا، و اگر سؤال کنند تکامل و قرب پروردگار برای چه منظوری است؟ می‎گوییم: «برای قرب به پروردگار» یعنی این هدف نهایی است و به تعبیر دیگر ما همه چیز را برای تکامل و قرب به خدا می‎خواهیم امّا قرب به خدا برای خودش (یعنی برای قرب به پروردگار).

جهت اطلاع بیش‌تر می‎توانید به کتاب‎های زیر مراجعه فرمایید:

1. موسوی همدانی، پاسخ و پرسش‎های دینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ج 1، ص 202 ـ 211.

2. محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن (خداشناسی، کیهان‎شناسی، انسان‎شناسی) در یک مجلّد، قم: انتشارات مؤسسة امام خمینی (ره)، ص 179 ـ 154.

3. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، چاپ دوازدهم، قم: مدرسة امیرالمؤمنین، ج 22، ص 398 ـ 389، ج 13، ص 372 ـ 376.

 andisheqom

«والسّلام»

ن:                                 1680 ی

 


[1] . سورة مؤمنون، آیة 116.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۹/۰۹
HDI

نظرات  (۱)

کلیپ روز شمار غدیر

تنها 5 روز مانده به غدیر

لینک دانلود فایل: http://www.tathira.com/Main-vizhe.aspx?code=4

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی