جن و شیطان
جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۸۸، ۱۲:۰۱ ق.ظ
موجودات ماوراءالطبیعه
شاید به جرات بتوان بحث در وادی موجودات ماوراءالطبیعه را به قدمت تاریخ بشری دانست، چه در میان عوام و چه در میان روشنفکران، دانش پژوهان ومحققین هر عصر. از این رو بعد از گذشت قرنها این بحث هنوز هم به همان تازگی دنبال شده و چنانچه وقتی نوشته ای، گفتگویی، داستانی و یا حتی فیلمی درمورد آن تهیه می شود از استقبال عموم برخوردار می گردد، چرا که بشر همیشه تشنه برداشتن حجاب از مستورهای پیرامون خویش است، تا بتواند حس غریزی کنجکاوی خود را نسبت به این موجودات، به طریقی تسکین بخشد. شاید یک وجه اشتراک را بتوان در میان عوام و روشنفکران و دانشمندان یافت و آن شک و تردید نسبت به واقعیت وجودی آنان است؛ چرا که حتی سیر تکاملی علم در قاره اروپا و امریکا هم نتوانسته آن را از محالات بداند و علی رغم همه پیشرفتهای علوم بشری هیچ راه حل علمی برای پی بردن به چگونگی این موجودات عنوان نشده و همه چیز مانند ازل در شک و تردید است. اما در جهان بینی اسلامی همه چیز زیبا و بجا آفریده شده است،حتی موجود ماوراءالطبیعهای با نام ?جن?، موجودی که حتی برخی از مسلمانان، روشنفکران و دانش پژوهان در زمینه دینی یا به دیده شک و تردید در آن نگریسته، و یا سکوت کرده اند.
جن یک واقعیت است یا افسانه
در میان انسانها بر سر خلقت نظام عالم دو دیدگاه کلی وجود دارد، عده ای که همه چیز را ناشی از خلقت ذات الهی می دانند و گروهی دیگر که سرمنشا خلقت نظام عالم را در طبیعت جستجو می کنند. اگرچه میان آنان اختلاف نظرها بسیار عمیق و اساسی است، ولی هیچ یک از این دو گروه نتوانسته اند وجود موجودات ماوراؤالطبیعه را انکار کنند. آنهایی که خداباورند و به روح و معاد معتقدند (غیر از مسلمانان) از آنها به عنوان ارواح خبیثه و یا ارواح شریر و یا شیطان یاد می کنند، برخی هم آنها را موجودات فضایی قلمداد می کنند، مادیون هم که اعتقادی به ذات الهی و قدرت پروردگار ندارند، این موجودات را همان انسانهای اولیه ای می دانند که در سیر تکامل بین انسان و میمون حیران مانده و به شکل و شمایل غریب درآمده اند و یا حتی برخی از آنان معتقدند که اینان انسانهای وحشی و بدوی در اعماق جنگل هستند و گاهی خود را نمایان ساخته و موجب اذیت و آزار انسانهای متمدن می شوند. و اما مسلمانان : بنا به نص صریح قرآن، موجودات عالم به سه گروه گروه تقسیم می شوند: ۱ـ جمادات ۲ـ نباتات ۳ـ حیوانات؛ که یا دارای عقلند مانند انسان، فرشتگان و جنیان و یا فاقد عقل و شعورند مانند حیوانات و باز بنا به آیات نورانی قرآن کریم، باید بدانیم که بدون هیچ شک و تردیدی موجودی با نام ?جن? در جهان آفرینش وجود دارد که از نظر تکلیف و شایستگی مورد خطاب پروردگار قرارگرفته و مشابه انسان می باشد، چرا که، ۱ـ سی و چهار بار نام جن در قرآن کریم آورده شده است. ۲ـ هفتاد و دومین سوره قرآن با نام این موجود مزین گردیده است. ۳ـ احادیث و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع)، امامان و بزرگان علوم دینی در این خصوص، موجود بوده و در دسترس قرار دارد. ۴ـ به وسیله بسیاری از انسانها رویت شده اند. به آیاتی از قرآن کریم که وجود جن را مبرهن می داند اشاره می کنیم.
سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمده و به صف می رفتند. (سروه نمل، آیه ۱۷)
برای خدا شریکانی از جن قرار دادند و حال آن که جن را خدا آفریده است. (سوره انعام، آیه ۱۷)
بگو اگر جن و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمی توانند، هر چند که یکدیگر را یاری دهند. (سوره اسرا، آیه ۸۸)
سخن پروردگارت بر تو مقرر شد که جهنم را ازجن و انس انباشته می کنیم. (سوره هود، آیه ۱۱۹)
ای گروه جنیان و آدمیان، اگر می توانید که از قطر آسمان و زمین بگذرید، بیرون روید ولی بیرون نتوانیدرفت مگر با قدرتی. (سوره الرحمن، آیه ۳۳)
مرحوم شیخ مفید در کتاب ?ارشاد? آورده است: ?در آثاری از ابن عباس نقل شده: زمانی که پیامبر اسلام (ص) به قصد جنگ با قبیله بنی مصطلق از مدینه خارج شد، هنگام شب به دره وحشتناک و صعب العبوری رسید. اواخر شب جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد که طایفه ای از جن در وسط دره جمع شده و قصد مکر و شر و آزار و اذیت شما و اصحابتان را دارند?. (ارشاد ص ۳۹۹)
از حضرت امام صادق (ع) روایت شده : روزی حضرت رسول (ص) نشسته بود، مردی به خدمتشان رسید که بلندی قامتش مثل درخت خرما بود. سلام کرد، حضرت جواب داد و سپس فرمود: ?خودش و کلامش شبیه جن است?. سپس به او فرمود: کیستی؟ عرض کرد: من هام، پسر هیم، فرزند لاتیس، پسر ابلیس هستم (بحارالانوار ص ۸۳)
بانو حکیمه دختر امام کاظم (ع) گوید: ?برادرم امام رضا (ع) را دیدم که جلو در اتاقی با کسی صحبت می کرد در حالی که تنها بود، عرض کردم: با چه کسی سخن می گویید؟ فرمودند: فردی از جن آمده تا مسائلی بپرسد و از چیزهایی شکایت کند? (اصول کافی ص ۳۹۵)
علامه طباطبایی (ره) می فرمودند: ?روزی آقای بحرینی که یکی از افراد معروف ومشهور در احضار جن و از متبحرین در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور یافت،چادری آوردند، دو طرفش را به دست من داد و دوطرف دیگر را به دستهای خود گرفت. این چادر به فاصله دو وجب از زمین فاصله داشت. در این حال جنیان را حاضر کرد، صدای غلغله و همهمه شدیدی از زیر چادر برخاست. چادر به شدت تکان می خورد چنان که نزدیک بود از دست ما خارج شود. من محکم نگه داشته بودم، آدمکهایی به قامت دو وجب در زیرچادر بودند و بسیار ازدحام کرده و تکان می خوردند و رفت و آمد داشتند، من با کمال فراست متوجه بودم این صحنه، چشم بندی و صحنه سازی نبوده و صد درصد وقوع امر خارجی بوده است? (رجایی، تهرانی جن و شیطان ص ۴۷)
اینها شمه ای بود از آیات قرآن کریم و احادیث و روایات که هر گونه شک و شبهه ای را در وجود واقعیت جن به یقین تبدیل می سازد.
جن چگونه موجودی است؟
به واقع جن چگونه موجودی است و آیا می توان توسط علوم پیشرفته امروزی آن را اثبات کرد؟جن در لغت به معنای مستور و پوشیده است،همان طور که بچه در رحم و پنهان از چشم ما را ?جنین? گویند و جنت اشاره به باغی است که درختان آن مانع از به چشم آمدن زمینش می گردد. و شاید علت شک و تردید در وجود جن نیز همان مستور و پنهان بودنش از انظار و حس بشری است، که علت آن در ذات خلقتش نهفته است. قرآن کریم خلقت جن را چنین بیان می دارد:
و جان (که در بعضی از متون اسلامی آمده است، جان پدر جن است همان طور که آدم، پدر انسان) را پیشتر، از آتش زهرآگین آفریدیم. (سوره حجر، آیه ۲۷)
خدا انسان را از گل خشک شده ای چون خاک سفال آفرید و جنیان را از شعله ای بی دود. (سوره الرحمان، آیه ۱۴ و ۱۵)
مرا از آتش خلق کردی و او (انسان) را از گل آفریدی. (سوره اعراف، آیه ۱۲)
از این آیات در می یابیم که جن، آتش است و انسان از جنس خاک، و این چنین دریافت می شود که جنیان قبل از انسان خلق شده اند، و از آن جایی که هر دو از ماده آفریده شده اند پس مادی هستند، ولی دو تفاوت اساسی آنها را از سایر موجودات متمایز می سازد:
۱ـ می توانند خود را به هر شکل و قیافه ای درآورند (آکام المرجان) (به استثنای پیامبران و ائمه معصوم و بنا به برخی روایات حتی احدی از شیعیان).
۲ـ از چشم موجودات دیگر پنهانند. ملاصدرا پنهان و آشکار شدن جن را با هوا قیاس می کند و این طور عنوان می دارد: ?بدن های لطیف آنها در الطاف و نرمی متوسط بوده و از این رو آماده جدایی و یا گردآمدن هستند، چون گرد هم آیند قوام آنها بهتر گشته و مشاهده می گردند و چون جدا گردند قوامشان نازک و جسمشان لطیف می شود و از دیده پنهان می مانند، مانند هوا که وقتی ذراتش گرد هم می آیند غلیظ می شود و به صورت ابر درمی آید و وقتی ذرات از هم جدا می شوند لطیف شده و دیده نمی شوند.? (ملاصدرا، مفاتیح الغیب).
همین ذات وجودی جنیان به آنها این امکان را می دهد که خود را به هر شکلی و با هر حجمی درآورند، چه به اندازه سرسوزن و چه در اندازه اتاقی بزرگ. آنها به واسطه همین ویژگی، بعد زمان برایشان معنا ندارد، و مسافتی را که بشر مدتها باید آن را طی کند، در لحظه ای می پیمایند و اعمالی را که از توان انسان خارج است آنها به راحتی قادر به انجامش هستند. عمده ترین علت شک و تردید در وجود آنان هم همین پنهان بودن از چشم انسانهاست، که البته از نظر علمی هم توجیه پذیر است. چرا که در جهان هستی چیزهای زیادی وجود دارد که به چشم ما قابل رویت نیستند ولی قدرتشان از نظر جسمی از انسان به مراتب بیشتر است، مثل الکترونها، امواج الکتریسیته، نورهای ماورای بنفش، اشعه ایکس، باکتریها و ویروسها، آمیب ها، جانداران تک سلولی و از همه مهمتر ذات اقداس الهی که دیده نمی شود ولی کدام عقل سلیمی می تواند آن را انکار کند؟ بنابراین صرف این که با حواس خود قادر نیستم آنان را درک کنیم، دلیل بر نبودن آنها نیست.
آیا جن ها برتر از انسانند؟
همه ما واژه ?از ما بهتران? را به کرات شنیده ایم. این واژه در فرهنگ عامیانه ما اغلب برای جن به کار می رود ولی آیا واقعا این چنین است؟ آیا جن موجودی برتر از انسان است؟ خداوند در قرآن کریم می فرماید: ?و ما فرزندان آدم را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.? (سوره اسرا، آیه ۷۰)
و همچنین واجب شدن سجده شیطان و فرشتگان بر انسان نیز، خود دلیلی برای برتر بودن نوع انسان است در پیشگاه خداوند. یک انسان کامل بر همه موجودات برتری دارد و حتی بعضی از انسانها که راه برقراری ارتباط با جنیان را می دانند (مدیومها) می توانند بر آنها تسلط یابند. باز به قرآن کریم استناد می کنیم که می گوید: ?از پریان بودند که به فرمان پروردگارش برایش کار می کردند و هر که از آنان از فرمان سرمی پیچید به او عذاب آتش سوزان را می چشاندیم. برای وی هر چه می خواست از بناهای بلند و تندیسها و کاسه هایی چون حوض و دیگهای محکم می ساختند. ? (سوره سبا، آیه ۱۲و ۱۳)
اگر چه قرآن کریم در مورد تسلط بر جن فقط از حضرت سلیمان یاد کرده است ولی در بسیاری از کشورها و حتی در کشور خودمان هم نمونه های زیادی دیده شده که اشخاصی با عنوان جن گیر و یا احضارکنندگان ارواح توانسته اند از آن ها بهره گیرند، که البته در مبحثی جدا به آن خواهیم پرداخت. در هر حال باید دانست که در پیشگاه خداوند انسان، اشرف مخلوقات است و یک انسان کامل و مومن بر همه خلایق برتری دارد.
حیات و زیستن جن بر روی زمین چگونه است ؟
بنا بر آیه کریمه قرآن:
این موجود عجیب پیش از آفرینش انسان، خلق شده است. (سوره حجر، آیه ۲۷)
جنیان از شعله های آتش آفریده شده اند. (سوره الرحمن، آیه ۱۴)
جنیان چون انسانها دسته دسته به دنیا آمده اند، تا زمان مرگ زندگی کرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت. (سروره فصلت، آیه ۲۵)
آنها نیز نر و ماده دارند. (سوره جن، آیه ۶)
آن ها نیز تمایلات نفسانی دارند. (سوره الرحمن، آیه ۵۶)
تعداد جنیان بیش از آدمیان است. (سوره انعام، آیه ۱۲۸)
همان طور که پیش از این گفته شد، جن موجودی است مادی که از آتش خلق شده است. از آنجایی که ماده است، بنابراین حیات دارد و از آنجایی که دارای حیات است و طبق آیات الهی زاد و ولد می کند پس نر و ماده دارد، خواب و خوراک دارد و پایان زندگی اش با مرگ توام است و باز بنا بر آیات کریمه، زندگی پس از مرگ نیز خواهد داشت که در مبحث دیگری به آن خواهیم پرداخت.
تغذیه جنیان
از آنجا که هر موجودی برای ادامه حیات خود احتیاج به تغذیه و خوراک دارد جنیان نیز به طور قطع از چیزهایی تغذیه می کنند. چنان که ?ابن بابویه? نقل کرده است: ?گروهی از طایفه جن خدمت پیامبر اکرم (ص) شرفیاب شدند و عرض کردند: ای رسول خدا چیزی برای خوردن به ما عطا فرما، حضرت هم استخوان و بازمانده غذا را به آنها عطا کرد.? (وسایل الشیعه، جلد۱، ص ۲۵۲)
و نیز امام صادق (ع) می فرماید: ?استخوان و ضایعات غذای جنیان است?. (وسایل الشیعه)
سخن گفتن جنیان
فطرت انسان به گونه ای است که او را محتاج به سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن با همنوعان خود ساخته است. از طرفی اصوات در حیوانات هم به طریق علمی و هم تجربی ثابت شده و همچنین در قرآن و روایات ذکر شده که بعضی از پیامبران (مانند حضرت نوح و سلیمان) زبان حیوانات را دانسته و می توانستند با آنها سخن گویند، در جنیان نیز به همین گونه است، از آنجایی که جنیان نیز مادی هستند و زندگی اجتماعی آنها ایجاب می کند که با یکدیگر سخن بگویند، پس به طور قطع و یقین آنها اصواتی برای انتقال مفاهیم به یکدیگر دارند ولی در فهم ما نیست. البته کسانی می توانند به طریقی حرفهای آنها را دریابند و با آنها سخن گویند; چنانکه حضرت رسول و برخی از امامان با آنها صحبت می کردند و افرادی بنا بر تواناییهای خاصی می توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. (ارتباط دهندگان یا جن گیران) از امام صادق (ع) نقل شده است : ?روزی امیرالمومنین (ع) در کوفه بر فراز منبر مشغول خطبه بود که ناگهان اژدهایی در حالی که به شدت به طرف مردم می دوید و آنها از او می گریختند پدیدار شد. حضرت فرمود: ?راه را برای او باز کنید. ? اژدها جلو آمد و از منبر بالا رفت و پاهای حضرت (ع) را بوسید و خود را به پاهای مبارک حضرت مالید و سه بار دمید، سپس پایین آمد و رفت و حضرت خطبه را ادامه داد. وقتی مردم توضیح خواستند ایشان فرمود: او مردی از جن بود که می گفت : فرزندش را یکی از انصار به نام جابر بن سمیع، بدون این که به او آزاری رسانده باشد با سنگ کشته است و اکنون خون فرزندش را می طلبید.? (بحارالانوار، ص ۱۷۲) قابل ذکر است، دری که اژدها از آن وارد و خارج شده بود به ?باب الثعبان? (درب اژدها) مشهور شد.
پس از شهادت امیرالمونین (ع)، معاویه که نمی خواست ذکری از فضایل آن حضرت گفته شود دستور داد فیلی آوردند و به آن در بستند. آنقدر فیل را در آنجا نگاه داشت تا به بابالفیل مشهور شد و هم اکنون نیز، ?باب الفیل? (درب فیل) نامیده میشود.
جن کیست؟
جن واژهای عربی و به معنی "موجود پنهان و نادیدنی" است یا نامرئی (ناپیدا).
در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده می شود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه.
درقرآن مجید جن موجودی توصیف شده که «از آتش آفریده» شده است.
جن دارای دو جنس نر و ماده و دارای علم و ادراک معرفی شده است. همچنین به آنان ویژگیهای اخلاقی داده شده و مواردی از تماس آنها با انسان را متصور شدهاست. به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین میزیسته است. در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سورهای به همین نام است.
دیگر باورهای مردم برای جن شکل ظاهری غریب و وحشتناکی را متصور میشوند که دارای ویژگیهای غلوشده اخلاقی هستند. سری پیچیدهای از باورهای خرافی به آداب همزیستی با جن و روشهای دوری از خصومت آنها میپردازند.
جن در فرهنگ اسلام
یکی از آفریده های خداوند موجودی است به نام جن. این موجود همانند انسان دارای تکلیف است و هدف از خلقت او، همانند انسان، عبادت و بندگی خداوند است. قرآن در سوره ذاریات آیه 56 و سوره الرحمان آیه 15 میفرماید:«جن موجودی است که از آتش آفریده شده است.» (و خلق الجان من مارج من نار)
جن اگرچه موجودی است که قدرت انجام کارهای استثنایی و فوق العاده را دارد ولی از نظر وجودی، ضعیفتر از انسان و تحت تسخیر اوست؛ چنان که میدانیم همین موجودات در حکومت حضرت سلیمان پیامبر خداوند در تحت سلطه او بودند. پیامبری که از جنس انسانها برانگیخته شود پیامبر جنیان نیز هست.
امامان معصوم علیه السلام که به اذن خداوند، قدرت تصرف بر هر چیزی را دارند، بر جنیان نیز مسلط هستند. در تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام موارد متعددی در این مورد به چشم می خورد. گاهی نیز خود جنیان برای انجام خدمت و کمک اعلام آمادگی مینمودند، و پرسشهای دینی و مشکلات خود را با مراجعه به امام برطرف میکردند، زیرا امام برای گروه جن نیز امام است.
خلاصه سخن آن که جنیان در تکلیف و مسؤولیتها و اختیار و اراده و ثواب و عقاب و رهسپار شدن به سوی بهشت و یا فرو افتادن در دوزخ با آدمیان یکسان هستند .
بنابراین، این سخن که "جنیان به معنای میکروب و موجودات زنده ریز و ذره بینی هستند" باطل و نادرست است. آیا آنها هستند که با انسان ها و در ردیف آنها به جهنم میروند؟ آیا میکروب ها هستند که در مکه به حضور رسول خدا رسیدند و ایمان آوردند و آن محل اکنون به نام مسجد جن موجود است و مستحب است که حاجیان در آنجا دو رکعت نماز گزارند؟
« جن » در قران:
1- جن از شعله آتش آفریده شده؛ بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است. (سوره الرحمن، آیه 15)
2- جنیان دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. آیات مختلفی از سوره جن بر این مطلب دلالت می کند.
3- دارای تکلیف و مسئولیت هستند. آیات سوره جن و آیاتی از سوره الرحمن دلالت بر این دارند.
4- گروهی از آنان مؤمن صالح و گروهی کافر هستند. (و انّا منا الصالحون و منّا دون ذلک ) (سوره جن، آیه 11 )
5- آنان نیز چون آدمیان دارای حشر و نشر و معادند. (و امّا القاسطون نکانوا لجهنم حطباً) (سوره جن، آیه 15 )
6- آنان قدرت نفوذ در آسمان ها و خبرگیری و استراق سمع داشتهاند ولی بعداً ممنوع شدند. (جن، آیه 9 )
7- در میان آنها جنهایی یافت میشوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که در میان انسان ها نیز چنین است. (سوره نمل، آیه 39 )
8- آنها قدرت انجام بعضی از کارهای انسان را دارند. (سوره سباء،آیه 12 و 13 )
9- خلقت آنها بر روی زمین قبل از خلقت انسانها بوده. (سوره هجر، آیه 27 )
جن
جن در میان مسلمانان موجودی از جنس آتش است. در فرهنگ عامه از جمله موجودات افسانهای است.
نام
«جن» واژهای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده میشود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه.
باورها
اسلام
شماری از باورها پیرامون جن از کتاب دینی اسلام، قرآن سرچشمه میگیرد. در قرآن جن موجودی توصیف شده که «از آتش آفریده» شدهاست.[۲] جن دارای دو جنس نر و ماده[۳] و دارای علم و ادراک معرفی شدهاست.[۴] همچنین به آنان ویژگیهای اخلاقی داده شده[۵] و مواردی از تماس آنها با انسان را متصور شدهاست.[۶] به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین میزیستهاست.[۷] در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سورهای به همین نام است. هم چنین بنا بر گفته قرآن شیطان یا ابلیس از جنس جن است.
در سوره نمل (مورچه) در قرآن کریم در آیه ۱۷ به این مورد اشاره شدهاست که سلیمان پیغمبر بر سپاهیانی از جن تسلط و آنها را در خدمت خود داشتهاست. [۸] نیز در آیه ۳۹ از سوره نمل به توانایی متافیزیکی این موجودات اشاره میشود. [۹] برخی برای جن ظاهر ترسناکی را متصور میشوند که مبتنی بر شواهد نیست. مجموعه پیچیدهای از باورهای خرافی به آداب همزیستی با جن و روشهای دوری از خصومت آنها میپردازند.[۱۰] آنگونه که در بخشی از کتاب «در محضر استاد» که به پرسش و پاسخهایی با مرحوم علامه طباطبایی میپردازد، به نقل از ایشان عمر این موجودات بسیار بیشتر از عمر انسانها بوده و جمعیتشان نیز از جمعیت انسانها بیشتر است. در همین کتاب اشاره شدهاست که سپاهی از جنها به رهبری زعفر در واقعه کربلا به کمک امام حسین آمد ولی امام کمک او را نپذیرفت. علامه طباطبایی میفرمایند: یکی از جنگهای امام علی علیه السّلام با جن (نصیبین) بود.
تبار جنیان و نژاد هایشان
دختران شیطان 1- هفاف 2 - زلنبور 3 - ولّها 4 - أبیض 5 - أعور 6 - داسم 7 - مطرش 8 - دهّار 9 - الأجنبیاتتمریح 10 - لاقیس 11 - مقلاص 12- اقبض و..........
اسامی بعضی از قبایل اجنه
1 - بنى القماقم 2 - بنى النعمان 3 - بنى قیعان 4 - بنى دهمان 5 - بنى غیلان 6 - الشماشقة الغاوون 7 - الطماطمة 8 - الدناهشة 9 - سکان المزابل 10 - سکان الخرابات 11 - بنى الاحمر 12 - قبیله الزوابع 13 - فرزندان ابو الجن وهم اربعة ( مازر ، کمطم ، قسورة ، طیکل ( 14 - میمون ها : بزرگترین و پر قدرت ترین قبیله در میان اجنه که پادشاهان زیر از این قبیله هستند : الملک میمون ابانوخ میمون السحابى میمون السیاف میمون الغواص میمون الغمامى میمون الطراق میمون الاسود میمون ابن سلیط میمون الخطاف و... که در اینجا نام بعضی از این پادشاهان و قبایل ذکر شد.
موکلین سبعه
۱-الملک عبد الله المذهب 2 - الملک مرة 3 - الملک ابا محرز الاحمر 4 - الملک برقان ابا العجائب 5 - الملک شمهورش 6 - الملک الابیض 7 - الملک میمون ابانوخ و.....
موکلین چند سوره و نام باری تعالی
۱-موکلین سوره جن: الملک طارش الملک ابادیباج الشیخ على ابو الشرامیط 2 - موکل سوره الفاتحة: الملک الاخیضر 3 - موکل سوره الکوثر: السید عبد الکریم 1 - موکلین نام الله: هلال هیاکل کهیال 2 - موکلین نام لطیف: عبد البارئ عبد اللطیف عبد الفتاح شعاع نور صالح شعضوض حقیال
نام بعضی از موکلین و ملائکه:
۱-سعصیائیل 2 - مهیائیل 3 - حیائیل 4 - صهیائیل 5 - طوطیائیل 6 - دریائیل 7 - صلهکفیائیل 8 - الملک الاحمر و.........
نام اجنه یهودی و انصاری
الاسد الغضوب 2 - الملک زنقط 3 - القط الاسود 4 - خربط 5 - طلمش و.............
اجنه کافر ( شیاطین)
۱-عزازیر 2 - زیتون 3 - ساروخ 4 - دنهش 5 – دختران ابلیس 6 - ذات المحاسن 7 - عائنة 8 - نائلة ام الشعور المائلة 9 - دختران الخناس 10 - ناصور 11 - میمون النکاح 12 - سنجاب ابن البواب 13 - زعزوع و...
مسیحیت
آنگونه که از باورهای مسیحی برمی آید مسیحیان به وجود جن معتقد بوده و آنها را «ارواح خبیث» یا «ارواح شیطانی» میدانند.در بسیاری از آیات عهد عتیق و عهد جدید از جن، اجنه و شیطان و ابلیس به صراحت نام برده شده است از جمله لاویان ۱۹:۳۱ و ۲۰:۶ ، اول سموئل ۲۸:۳ و ۲۸:۹ و ۲۸:۷ اول تواریخ ۱۰:۱۳ ، متی ۴:۱ و ۱۲:۲۲ ، لوقا ۴:۵ و ۸:۱۲ ، یوحنا ۸:۴۴ و بسیاری آیات دیگر. ضمنا جن گیری جزء اموری است که کلیسای کاتولیک به صورت تخصصی آن را انجام می دهد و در حال حاضر پاپ بندیکت شانزدهم از آن حمایت می کند و انجمن بین المللی جن گیران برای همین موضوع توسط پدر گابریل آمرث تاسیس شده است.[۱] برخی گمان می کنند درباره ماهیت آنها در بین عامه مردم غلو شده و تصویری ترسناک از آنان ترسیم شدهاست.
:. شیطان در روز عاشورا .:
شیطان لعین تصمیم گرفته که انتقام خود را از اولاد آدم بگیرد. لذا در تمام اختلافات حضور پیدا مى کند، در تمام جنگ ها حاضر مى شود و جبهه دشمن را تقویت مى کند، فراریان را با حیله بر مى گرداند، به سوى میدان مى کشاند و آتش جنگ را شعله ور مى سازد.
یکى از آن جاها روز عاشورا بود که تمام لشکریان خود را جمع کرده و به پایکوبى و رقص پرداخت . هر کس از لشکر امام حسین علیه السلام شهید مى شد، از خوشحالى فریاد مى زد و رقص مى کرد. هر کدام از لشکریا عمر سعد فرار مى کردند، شیطان به صورت یکى از سر کرده هاى لشکرها در مى آمد و سر راه شان را مى گرفت و آنان را به میدان بر مى گرداند. مى گفت : واى بر شما، این همه جمعیت و مردان شجاع ، از یک نفر تشنه و بى کس و مجروح گریزان شده اید! مردانگى و غیرت شما کجا رفت ؟! برگردید او را محاصره کنید، با ضرب شمشیر از پاى در آورید و اگر نمى توانید، او را تیر باران نمایید.
با حیله و نیرنگ لشکر را بر مى گردانید و شورى دیگر در جنگ ایجاد مى کرد. ولى آنها چون جراءت نمى کردند از نزدیک با امام حسین علیه السلام بجنگند از دور، آن قدر تیر به سوى آن مظلوم انداختند که مانند مرغ پر در آورده بود. وقتى که تیر سه شعبه زهر آلود بر سینه امام نشست و از پشت سر بیرون آمد، امام علیه السلام از بالاى اسب بر زمین افتاد. شیطان میان آسمان و زمین از خوشحالى فریاد زد و گفت : امروز کینه خود را بر سر اولاد آدم خالى کردم و انتقام خود را گرفتم . او مى کوشید تا لشکر زودتر کار حسین علیه السلام را تمام کند.(539)
زینب مى فرماید: وقتى ابن ملجم ضربت بر سر پدر بزرگوارم زد، من آثار مرگ را در ایشان دیدم ، پیش رفتم و عرض کردم : اى پدر بزرگوار! ((ام ایمن )) حدیثى از براى من گفته است دوست دارم آن را از دو لب مبارک شما بشنوم . آن حضرت فرمود: اى نور دیدگان من ! حدیث همان است که ((ام ایمن )) به تو گفته و برخى از مصیبت هاى کربلا و گرفتارى هاى آن روز را براى دخترش زینب بیان کرد تا جایى که فرمود: زمانى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ما را به این حدیث خبر مى داد، فرمود:
یا على ! در آن روز، ابلیس با شیاطین خود، از شدت شادکامى در سرتاسر زمین پرواز مى کند و به شیاطین و هوادارانش مى گوید:
اى جماعت شیاطین ! شاد باشید که انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم ، برترین بدبختى را براى آنها فراهم کردم ، جهنم را به آنها به میراث دادم ، مگر جماعتى که دست به دامن این خانواده شوند و از آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم یارى جویند.
اى شیاطین ! بر شما باد کوشش در راه ایجاد بدبینى به این خانواده ، کارى کنید که به این خانواده و دوستان آنها دشمنى ورزند تا کفر و گمراهى در مردم استوار شود و یک نفر از آنها رستگار نگردد.
بعد از آن ، حضرت على علیه السلام به زینب فرمود: اى نور دیدگانم ! بى گمان ابلیس در این سخن راست گفت : با این که کار او همیشه دروغ گفتن است ؛ زیرا مى داند هیچ عمل صالحى با داشتن دشمنى با شما فایده اى ندارد، هیچ گناهى با داشتن دوستى شما ضرر و زیانى به انسان نمى رساند، (مگر گناهان کبیره ) یعنى ، شیعیان شما به واسطه علاقه اى که به شما دارند، اگر گناه و معصیتى نمایند و موفق به توبه شوند و گناهان خود را ترک نمایند ضررى متوجه آنها نمى شود.
و دشمنان شما، به واسطه دشمنى و عداوتى که با شما دارند، اگر مانند جن و انس خدا را بپرستند، عبادات آنان سودى به حالشان نخواهد داشت.
:. شیطان و عمار یاسر .:
((عمار)) هم از جمله کسانى است که از اول ، زیر بار فرمان شیطان نرفت . از همان آغاز با او مخالف بود با مسلمان شدن و عبادتش او را اذیت مى کرد. چند مرتبه با شیطان کشتى گرفت و او را بر زمین زد.
چنان چه وارد شده : در یکى از سفرها، که حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم با اصحاب خود مى رفتند، آب آنان تمام شد. آن حضرت به ((عمار)) فرمود: برو از چاهى که در فلان موضع بیابان است آب بیاور.
وقتى ((عمار)) کنار چاه رسید، مى خواست آب بردارد، شیطان آمد و گفت : نمى گذارم از این چاه آب بردارى ! زیرا چاه مسکن شیاطین است.
عمار در برابرش ایستاد و با او در افتاد. با یک حمله شیطان را بر زمین زد. سنگى برداشت و با آن بینى شیطان را شکست . وقتى روى سینه او نشست ، دید بسیار لاغر و رنجور است.
پرسید: آیا همه شیاطین چنین لاغراند؟ در جواب گفت : بعضى از شیاطین چاق و بعضى لاغرند، من هم که چنین لاغرم بر انسانى موکل هستم که موقع خوردن غذا ((بسم الله )) مى گوید و من نمى توانم از غذاهاى او بخورم ، از این رو لاغر شده ام.
سپس گفت : اى ((عمار))! از روى سینه من بلند شو تا بار دیگر کشتى بگیریم ، اگر این دفعه نیز مرا به زمین زدى چیزى به تو یاد مى دهم که از آن نفع ببرى.
عمار از روى سینه او بلند شد و کشتى گرفتند. این بار هم شیطان را بر زمین زد و گفت : چیزى را که به من قول دادى ، بگو. شیطان گفت : اى ((عمار))! بدان در هر خانه اى که قرآن خوانده شود به خصوص ((آیه الکرسى )) شیاطین از آن فرار مى کنند.
عمار یاسر او را رها کرد و مشک خود را پر آب نمود و برگشت خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ، و داستان را براى آن حضرت تعریف نمود.
:. شیطان در جنگ بدر .:
وقتى که لشکر اسلام و مشرکان در برابر هم صف بستند، و صف ها سامان گرفت ، ابلیس به صورت سراقه بن مالک نزد قریش آمد. قرآن در این باره مى فرماید:
-اى پیامبر! به یاد آر وقتى را که ، شیطان کردار زشت آنا را در نظرشان زیبا نمود - و براى فریب دادن آن جاهلان به شکل پیرمردى در آمد - و گفت : من با قبیله خود شما را یارى مى دهم و کارهاى پلیدشان را به دید آنان آراسته گردانید.
و نیز افزود: هم چنین امروز - مسلمانان تاب مقاومت شما را ندارند - احدى بر شما غالب نمى شود، ((و قال لا غالب لکم الیوم من الناس و انى جارلکم )) و من امروز شما را امان دهنده ام و لشکرى بسیار از شیاطین را حاضر کرده و به کفار نشان داد و گفت : با این لشکر به کمک شما آمده ام و شما را پشتیبانم !.(531)
پرچم را به من دهید. سپس علم را به دست گرفت و از پیشاپیش لشکر حمله مى کرد. چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم چنین دیده دست نیاز به درگاه خالق بى نیاز بلند کرد و مشغول دعا و تضرع شد.
گفت : خدایا! اگر این ها کشته شوند، دیگر در این سرزمین کسى تو را نمى پرستد. جبرئیل نازل شد و گفت : یا رسول الله ! غمگین مباش ، خداوند مرا با هزار فرشته فرستاد. در همین هنگام ابر سیاهى با برق بسیار بر بالاى سر لشکر ظاهر شد حضرت ایستاد، مسلمانان صداى اسلحه از آن مى شنیدند، و آوازى شنیدند که مى گفت : نزدیک برو اى هیزوم (هیزوم نام اسبى است که آن روز جبرئیل بر آن سوار بود) چون ابلیس لعین جبرئیل امین را دید در حالى که دستش در دست حارث بن هشام بود علم را از دست انداخت و به عقب برگشت که فرار کند!
حارث گفت : اى سراقه ! کجا مى روى ؟ در چنین حالى ما را تنها مى گذارى ؟ ابلیس گفت : من مى بینم چیزى را که شما نمى بینید. من نیروى عظیمى از فرشتگان آسمان را مى بینم و شما نمى بینید! و گفت : از شما بیزارم . از قدرت و غضب و عقاب خدا مى ترسم که عقاب خداوند بسیار است .(532)
حارث به گمان آن که سراقه است گفت : اى سراقه ! تو دروغ مى گویى . من چیزى نمى بینم ، مگر فرومایگان مدینه را. شیطان با دست خود بر سینه حارث زد و دست خود را از دست او بیرون آورد و گریخت . در پى او مردم هم گریختند.
مولانا این تکه تاریخ و فرار شیطان از ترس ملائکه را در قالب اشعارى بیان کرده است:
همچون شیطان در سپه شد صد یکم
خواند افسون که اننى جار لکم
چون قریش از گفت او حاضر شدند
هر دو لشکر در ملاقات آمدند
دید شیطان از ملائکه اسپهى
سوى صف مؤمنان اندر رهى
ان جنودا لم تروها صف زده
گشت جان او زبیم آتشکده
پاى خود واپس کشیده مى گرفت
که همى بینم سپاهى من شگفت
گفت : حارث از سراقه شکل هین
دى (533) چرا تو مى نگفتى این چنین
گفت : این دم من همى بینم حرب
گفت : مى بینى جعاشیش عرب
مى نبینى غیر این لیک اى تو ننگ
آن زمان لاف بود این وقت جنگ
دى همى گفتى که پایندان شدم
که بودتان فتح و نصرت دم به دم
دى زعیم الجیش (534) بودى اى لعین
وین زمان ، نامرد و ناچیز و مهین
تا بخوردیم آن دم تو و آمدیم
تو به تون (535) رفتى و ما هیزم شدیم
چون که حارث با سراقه گفت : این
از عتابش خشم گین شد آن لعین
دست خود خشمین ز دست او کشید
چون ز گفت اوش درد دل رسید
سینه اش را کوفت شیطان و گریخت
خون آن بیچارگان زین مکر ریخت
چون که ویران کرد چندین عالم او
پس بگفت انى برى منکم
کوفت اندر سینه اش انداختش
پس گریزان شد چو هیبت تاختش (536)
جبرئیل شیطان را دنبال کرد و به تعقیب او پرداخت تا به دریا رسیدند. در آب فرو رفت و گفت : پروردگارا! وعده ام دادى که تا آخر دنیا زنده بمانم ، به وعده خود وفا کن ، اى خدا! مگر از مهلتى که به من دادى پشیمانى ؟
عده اى از کفار کشته و عده اى اسیر شدند و بقیه هم به طرف مکه برگشتند. هنگامى که به مکه رسیدند گفتند: سراقه ما را فرارى داد.
خبر به سراقه رسید، نزد قریش آمد. سوگند یاد نمود و گفت : من از جنگ شما با خبر نشدم تا وقتى که خبر گریختن شما را شنیدم . من در آن جنگ اصلا حاضر نبودم.
وقتى مسلمان شدند، تازه فهمیدند آن کسى که گریخت شیطان بوده که به شکل سراقه در آمده و باعث شکست آنها شده است.
شیطان
کلمه شیطان را بسیار شنیده اید ، هم او که در کمین آدمیان نشسته است تا آنها را از مسیر اصلی خود که همانا صراط مستقیم است دور نمایدمسیری که اگر موفق به طی آن شویم در جوار رحمت الهی آرام خواهیم گرفت و این خود مستلزم داشتن معرفت نسبت به خودمان وهدف خلقتمان است ولی باید توجه داشت در این مسیر شیطان وافراد شیطان نما نیز منتظرهستند.
کلمه « شیطان» ازماده « شطن» گرفته شده به معنی خبیث وپست است ،شیطان به موجود سرکش ومتمرد گفته می شود. بایدگفت که «شیطان» اسم عام(اسم جنس)است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (علم)می باشدوبه عبارت دیگر« شیطان» ،به هر موجود موذی ومنحرف کننده و طاغی وسرکش،خواه انسانی وغیر انسانی می گویند وابلیس نام آن شیطانی است که آدم را فریب داد واکنون هم بالشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
شیطان ،به موجود موذی ومضر گفته می شود، موجودی که از راه راست برکنار بوده ودرصدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می کندایجاد دو دستگی نماید و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنانکه در آیه 91سوره مائده می خوانیم:« انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء 000شیطان میخواهد بین شما ، دشمنی و بغض و کینه ایجادکند000». شاید بپرسید شیطان که موجوداغواگراست ،اصلا چرا آفریده شدوفلسفه وجود اوچیست؟
اولا خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک آفریده شد وانحرافش براثر خواست خودش بود.
ثانیا از نظر سازمان آفرینش ، وجود شیطان ،برای افراد با ایمان وآنها که می خواهند راه حق رابپویند، زیان بخش نیست، بلکه وسیله پیشرفت وتکامل آنها است،چه اینکه پیشرفت و ترقی وتکامل ، همواره در میان تضادها صورت می گبرد.
باید توجه داشت شیطان در مسیر منحرف کردن انسانها به صورت تدریجی گام برمی داردو سعی می کند آنها رادر انحرافات غرق نماید.
تاثیر شیطان در وجود انسان ، یک نوع تاثیر خفی و نا آگاه است که در بعضی ازآیات از آن به «ایحاء» شده است.
در آیه 121سوره انعام می خوانیم « وان الشیا طین لیوحون الی اولیائهم: شیطان به دوستان خود و کسانی که آماده پذیرش دستورات آنها هستند، وحی می کنند» همانطوری که می دانیم« وحی» در اصل صدای مخفی و مرموز و احیانا تاثیرهای ناآگاهانه است.
الشیطان یعدکم الفقرویامرکم بالفحشاءوالله یعدکم مغفره منه وفضلا والله واسع علیم (268/بقره)
شیطان شما را به هنگام تصمیم به انقاق از تهیدستی می ترساند و شما را به زشت کاری فرمان می دهد، ولی خدا شما را به آمرزشی از جانب خود و(به)بخششی(بسیار)وعده می دهد و خدا گشاینده و دانا است.
« یعد» : وعده می دهد.
باید توجه داشت در ایات قرآن کریم راز سقوط شیطان به کرات بیان شده است:
*هنگامی را( به یاد آور که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من از گلی (تیره)بشری (ارجمند)خواهم آفرید.(71/ص)
*پس هنگامی که او را درست کردم و از روح خود در (کالبد)او دمیدم (شما) در برابرش سجده کنان (به خاک)بیافتید.(72/ص)
*پس فرشتگان همگی یکسره (در برابر آدم به فرمان خدا و در جهت تقرب به بارگاه او) سجده کردند.(73/ص)
*مگر ابلیس که سرباز زد واز کفرگرایان گردید.(74/ص)
*(خدای فرزانه به او)فرمود: هان ای ابلیس چه چیزی تو را از این (کار)بازداشت که برای به دست (قدرت و تدبیر)خود آفریده ام سجده آوری؟ آیا (به راستی)تکبر ورزیدی یا از برتری طلبانی؟(75/ص)
*این آیه در قالب پرسشی وبه صورت نکوهش ابلیس آمده و این بدان دلیل است که فرشتگان بدانند که این موجود رانده شده و سرکش تنها به انگیزه تکبر و خود بزرگ بینی راه نافرمانیرا درپیش گرفت و نه به خاطر داشتن عذر و بهانه ای قابل دفاع.(75/ص)
*این سرکشی و نافرمانی ات از آن جهت بود که به راستی تکبر ورزیدی و یا از برتری جویانی؟ آیا خود را از آن چه هستی برتر و بالاتر پنداشتی وخود را فراتر از فرمانبرداری از خدا قرار دادی ویا ازکسانی بودی که مقامشان فراتر از این است که سجده آورند و بدین پندار خود را برتر پنداشتی؟(75/ص)
* (ابلیس)گفت: (بار خدایا)من از او بهترم،(چرا که)مرا از آتشی (فروزان)آفریدی،اما اورا از گلی (تیره وبی مقدار)ابلیس برای پاسخ ،این پنداررابرگزی که آدم ونسل تباراو برتر وبالاتراست،از این رونباید ازاوخواسته شود که در برابرآدم سجده آورد.(76/ص)
فرمود: اینک(که چنین است)ازآن(موقعیت وجایگاه)بیرون شوکه تو رانده شده ای.
*وبه یقین لعنت من تا روز جزا بر تو خواهد بود.(78/ص)
*(ابلیس)گفت:پروردگارا،پس مرا تاروزی که(مردم برای حسابرسی)برانگیخته میشوند،مهلت ده.(79/ص)
*ابلیس به جای بیداری وتصمیم به بازگشت ازسرکشی و نافرمانی وبه جای جبران گناه،به شقاوت وبیداددیگری دست یازید واز بارگاه خدا فرصت و مهلت خواست،اما نه برای بازگشت به حق و اصلاح پذیری ،بلکه ادامه سرکشی و گمراهی وگمراه گری،به همین جهت رو به بارگاه خدا آورد.(79/ص)
*فرمود:به یقین تو از مهلت داده شدگانی.(80/ص)
*(اما نه برای همیشه،بلکه)تاروز آن معلوم (ومشخص)!پیام آمدکه خواسته ات برای مدتی مشخص پذیرفتهاست،اما به هوش باش که این مهلت برای همیشه نیست.(81/ص)
*گفت: پس به شکست ناپذیری ات سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم ساخت.
درست در اینجا بود که ابلیس درون آلوده و اندیشه پلید خود را برای همه هوشمندان عصرها و نسل ها آشکار ساخت و گفت : قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین پروردگارا!به شکست ناپذیریت وقدرت بیکرانت که همه پدیده ها مغفور آنندسوگند که من همه فرزندان آدم رااز شاهراه حق و عدالت و توحید وتقوی به بیراهه خواهم کشاند.
*مگر بندگان خالص شده (وپاکدل)ات ا زمیان آنان را (که من نمی توانم برآنان چیره گردم).(83/ص)
در پایان باید گفت که انسان همواره در لحظه های عمر خویش ودر گزینش کارها دو راه بیشترنداردیکی را ه شیطان وگمر اهی است ودیگری راه کمال وصراط مستقیم ،وتمام تلاش شیطان آن است که بر سر راه مستقیم بنشیندوبه عنوان یک رهزن ماهر نگذارد کسی این صراط را طی کندهرگاه انسان بتواندبا اراده و ایمان این خواسته ها و امیال را که توسط شیطان به دایره ذهن اوهجوم می آورندقبل ازاین که منجر به عمل شوند تزکیه وتصفیه نماید به صراط مستقیم که رستگاری وسعادت ابدی است راه می یابد.
سلیمان نبی
دوران پادشاهی سلیمان نبی یکی از عظیم ترین و بی نظیر ترین دوران بشر روی کره زمین است.در این دوره تمام موجودات پادشاهی او با یکدیگر در صلح و صفا زندگی می کردند و تمام اجنه ی بد و خطرنک به دست او به زنجیر کشیده شدند و برای او کارهای خارق العاده می کردند.
فرزند صالح شیطان
روزی پیامبر اکرم(ص) به همراه حضرت علی(ع) در پشت کوههای مکه به طرف عکاظ میرفتند معروف است که بین مکه وطائف وادی جن است که جنیان صوت قرآن رسول خدا راشنیدند وا یمان آوردند پیرمردی را میبینند که شبیه جنیان است پیرمرد به نزدیک میآید وسلام می کند پیامبر وحضرت علی جواب سلام او را میدهند واز او میپرسند که رفتار تو شبیه جنیان است آیا جن هستی جواب میدهد بله من هام بنلاقیس بن ابلیس هستم یعنی نتیجه خود شیطان رانده شده از درگاه خداوند.
حضرت می فرماید تو پیرو شیطان نیستی میگوید بله یا روسول الله من تقربیا تمام عمر دنیا را دارم من در زمانی که هابیل قابیل را کشت غلام ابن اعوام بودم ولی توبه کردم.
حضرت میپرسد با دست چه کسی توبه کردی میگوید با دست حضرت نوح من در کشتی با او بودم وحتی حضرت نوح را به خاطر اینکه مردمش را نفرین کرده بود مذمت کردم وهم خودش گریه کرد وهم مرا گریاند وگفت من از این کارم پشیمونم وبه خدا پناه میبرم..........................
حضرت امیرالمومنین شیطان لات و عزی را می کشد
حضرت علی فرمودند: شبی از شبها که بسیار تاریک بود پیامبر مرا صدا کردند و فرمودند: شمشیرت را بردار و بالای کوه ابوقبیس برو و هر کس را دیدی بکش. من هم شمشیر به دست بالای کوه رفتم و مرد سیاهی که چشمانش سرخ بود مشاهده کردم. از قیافه او هولی مرا فرا گرفت. نزدیکش رفتم و با شمشیر ضربتی به او زدم و او را نصف کردم. همزمان با کشته شدن او، ناله ای از خانه های مکه بلند شد. سپس نزد پیامبر آمدم و از منزل خدیجه بود و به حضرت خبر دادم. حضرت رسول پرسیدند: آیا می دانی چه کسی را کشتی؟
گفتم: نه خدا و رسولش می دانند. حضرت فرمودند: شیطانی که مسئول پرستیده شدن لات و عزی بود را کشتی. از این به بعد دیگر این دو بت را کسی نخواهد پرستید.
آغاز بت پرستی توسط شیطان
حضرت ادریس در زمین، انیسی به نام اسقلینوس داشت که به زهد و تقوا معروف و به استجابت دعا موصوف بود و از ادریس کسب حکمت نموده بود، پس از رفع ادریس به آسمان او دلگیر شده و تمثال ادریس را ساخته و با آن مانوس گردید و پس از چندی ناگهانی درگذشت مردم چون به مسکن او رفتند آن تمثال را یافته و از ساخت آن حیران شدند، ابلیس دسیسه کرد و تخیلات باطل در ذهن آنان آورد. گفتند: اتدریس این تمثال را به صمدیت ستوده استجابت دعای او به عبادت آن صنم بوده و از ادریس به این شخص رسیده و او نیز به همین تمثال مستجاب الدعوه شده آنگاه به فریب شیطان انان بت پرستی را بر خدا پرستی برگزیدند و این وقت ششصد و نود و پنج سال از هبوط آدم گذشته بود که آغاز بت پرستی شد.
علائم دعوتهاى شیطان
شیطان از راههای مختلف انسان را وسوسه می کند و او را به گناه و نافرمانی میکشاند که خداوند به برخی از آنها در قران کریم اشاره فرموده است.
«الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء(1) ؛ شیطان شما را از فقر مىترساند و به کار ناشایسته فرمان مىدهد. هنگامى که مىخواهد انسان را از انفاق فى سبیل الله بازدارد، مىگوید: خرج نکن، خودت فقیر مىشوى! یا براى آن که آدمها را از جهاد باز دارد، آنان را مىترساند:
انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین(2) ؛ همانا این شیطان است که پیروان خود را مىترساند، شما از آنان نهراسید و اگر مؤمن هستید از من بترسید.
یکی دیگر از علائم و قرائن وساوس شیطانى، امر به فحشاء است، هر گاه آدمى احساس کرد که تمایل به فحشاء دارد بداند که وسوسهاى از شیطان است.
و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و المنکر(3)؛ کسى که از گامهاى شیطان پیروى مىکند،(بدان)که او به کار ناشایسته و ناپسند فرمان مىدهد.
و علامت دیگر، بازداشتن از یاد خداست:
و اما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین(4)؛ و چون شیطان تو را به فراموشى اندازد (از یاد خدا)، پس از یاد آوردن (این مطلب یا خدا) دیگر با گروه ستمکاران منشین.
در جزء نخستین همین آیه آمده است:
و اذا رایت الذین یخوضون فى ایاتنا فاعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره(5)؛ اگر دیدى کسانى در آیات ما فرو رفتهاند(آن را به استهزاء گرفتهاند)، از آنان رویگردان تا هنگامى که گفتگو را تغییر دهند و مطلب دیگرى بگویند.
خطاب خداوند به پیامبر بزرگوار و ارجمند اسلام است البته از باب «به در مىگویند که دیوار بشنود»؛ «ایاک اعنى و اسمعى یا جار(6)» با کسانى که آیات خدا را به استهزاء مىگیرند، منشین.
همان مضمون آیه دیگر است که مىفرماید:
...ان اذا سمعتم ایات الله یکفر بها و یستهزا بها فلا تقعدوا معهم ...(7)؛ این که میفرماید: هنگامى که شنیدید که(اهل مجلسى) به آیات خدا کفر مىورزند یا آنها را مسخره مىکنند، با آنان منشینید، و بعد مىافزاید:
ان الله جامع الکافرین و المنافقین فى جهنم جمیعا، اشاره به این واقعیت است که نشستن در چنین مجالس، کمکم ایمان را از بین مىبرد و آدمى را به نفاق و کفر مىافکند.
ما به خاطر داریم که بسیارى از مسلمانان، بر اثر معاشرت با مارکسیستها، کارشان به جایى کشید که منافق و کافر شدند.
اینها در اصل و ذاتاً مخالف اسلام نبودند، کمکم کشیده شدند به سویى که به اینجا ختم مىشد. اگر کسى هم بخواهد به عنوان بحث و مجادله با مارکسیستها، با آنان معاشرت کند باید نخست ظرفیت خود را بسنجد، حتى در مسابقه کُشتى نیز، «وزن کشى» به دقت انجام مىگیرد و دو هموزن کشتى مىگیرند. و اما آیه مشهور: الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. (8)
اولا: منظور از قول در این آیه،«القول» قرآن است، ثانیا باید بتواند(9) «احسن» را تشخیص دهد، پس هر کس حق ندارد با هر کس بنشیند و در هر بحثى شرکت کند، اگر معلوماتش کم است یا قدرت تشخیص ندارد و یا ضعف اراده و شخصیت دارد، حق شرکت در هر بحثى را ندارد.
شاید به جرات بتوان بحث در وادی موجودات ماوراءالطبیعه را به قدمت تاریخ بشری دانست، چه در میان عوام و چه در میان روشنفکران، دانش پژوهان ومحققین هر عصر. از این رو بعد از گذشت قرنها این بحث هنوز هم به همان تازگی دنبال شده و چنانچه وقتی نوشته ای، گفتگویی، داستانی و یا حتی فیلمی درمورد آن تهیه می شود از استقبال عموم برخوردار می گردد، چرا که بشر همیشه تشنه برداشتن حجاب از مستورهای پیرامون خویش است، تا بتواند حس غریزی کنجکاوی خود را نسبت به این موجودات، به طریقی تسکین بخشد. شاید یک وجه اشتراک را بتوان در میان عوام و روشنفکران و دانشمندان یافت و آن شک و تردید نسبت به واقعیت وجودی آنان است؛ چرا که حتی سیر تکاملی علم در قاره اروپا و امریکا هم نتوانسته آن را از محالات بداند و علی رغم همه پیشرفتهای علوم بشری هیچ راه حل علمی برای پی بردن به چگونگی این موجودات عنوان نشده و همه چیز مانند ازل در شک و تردید است. اما در جهان بینی اسلامی همه چیز زیبا و بجا آفریده شده است،حتی موجود ماوراءالطبیعهای با نام ?جن?، موجودی که حتی برخی از مسلمانان، روشنفکران و دانش پژوهان در زمینه دینی یا به دیده شک و تردید در آن نگریسته، و یا سکوت کرده اند.
جن یک واقعیت است یا افسانه
در میان انسانها بر سر خلقت نظام عالم دو دیدگاه کلی وجود دارد، عده ای که همه چیز را ناشی از خلقت ذات الهی می دانند و گروهی دیگر که سرمنشا خلقت نظام عالم را در طبیعت جستجو می کنند. اگرچه میان آنان اختلاف نظرها بسیار عمیق و اساسی است، ولی هیچ یک از این دو گروه نتوانسته اند وجود موجودات ماوراؤالطبیعه را انکار کنند. آنهایی که خداباورند و به روح و معاد معتقدند (غیر از مسلمانان) از آنها به عنوان ارواح خبیثه و یا ارواح شریر و یا شیطان یاد می کنند، برخی هم آنها را موجودات فضایی قلمداد می کنند، مادیون هم که اعتقادی به ذات الهی و قدرت پروردگار ندارند، این موجودات را همان انسانهای اولیه ای می دانند که در سیر تکامل بین انسان و میمون حیران مانده و به شکل و شمایل غریب درآمده اند و یا حتی برخی از آنان معتقدند که اینان انسانهای وحشی و بدوی در اعماق جنگل هستند و گاهی خود را نمایان ساخته و موجب اذیت و آزار انسانهای متمدن می شوند. و اما مسلمانان : بنا به نص صریح قرآن، موجودات عالم به سه گروه گروه تقسیم می شوند: ۱ـ جمادات ۲ـ نباتات ۳ـ حیوانات؛ که یا دارای عقلند مانند انسان، فرشتگان و جنیان و یا فاقد عقل و شعورند مانند حیوانات و باز بنا به آیات نورانی قرآن کریم، باید بدانیم که بدون هیچ شک و تردیدی موجودی با نام ?جن? در جهان آفرینش وجود دارد که از نظر تکلیف و شایستگی مورد خطاب پروردگار قرارگرفته و مشابه انسان می باشد، چرا که، ۱ـ سی و چهار بار نام جن در قرآن کریم آورده شده است. ۲ـ هفتاد و دومین سوره قرآن با نام این موجود مزین گردیده است. ۳ـ احادیث و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع)، امامان و بزرگان علوم دینی در این خصوص، موجود بوده و در دسترس قرار دارد. ۴ـ به وسیله بسیاری از انسانها رویت شده اند. به آیاتی از قرآن کریم که وجود جن را مبرهن می داند اشاره می کنیم.
سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمده و به صف می رفتند. (سروه نمل، آیه ۱۷)
برای خدا شریکانی از جن قرار دادند و حال آن که جن را خدا آفریده است. (سوره انعام، آیه ۱۷)
بگو اگر جن و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمی توانند، هر چند که یکدیگر را یاری دهند. (سوره اسرا، آیه ۸۸)
سخن پروردگارت بر تو مقرر شد که جهنم را ازجن و انس انباشته می کنیم. (سوره هود، آیه ۱۱۹)
ای گروه جنیان و آدمیان، اگر می توانید که از قطر آسمان و زمین بگذرید، بیرون روید ولی بیرون نتوانیدرفت مگر با قدرتی. (سوره الرحمن، آیه ۳۳)
مرحوم شیخ مفید در کتاب ?ارشاد? آورده است: ?در آثاری از ابن عباس نقل شده: زمانی که پیامبر اسلام (ص) به قصد جنگ با قبیله بنی مصطلق از مدینه خارج شد، هنگام شب به دره وحشتناک و صعب العبوری رسید. اواخر شب جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد که طایفه ای از جن در وسط دره جمع شده و قصد مکر و شر و آزار و اذیت شما و اصحابتان را دارند?. (ارشاد ص ۳۹۹)
از حضرت امام صادق (ع) روایت شده : روزی حضرت رسول (ص) نشسته بود، مردی به خدمتشان رسید که بلندی قامتش مثل درخت خرما بود. سلام کرد، حضرت جواب داد و سپس فرمود: ?خودش و کلامش شبیه جن است?. سپس به او فرمود: کیستی؟ عرض کرد: من هام، پسر هیم، فرزند لاتیس، پسر ابلیس هستم (بحارالانوار ص ۸۳)
بانو حکیمه دختر امام کاظم (ع) گوید: ?برادرم امام رضا (ع) را دیدم که جلو در اتاقی با کسی صحبت می کرد در حالی که تنها بود، عرض کردم: با چه کسی سخن می گویید؟ فرمودند: فردی از جن آمده تا مسائلی بپرسد و از چیزهایی شکایت کند? (اصول کافی ص ۳۹۵)
علامه طباطبایی (ره) می فرمودند: ?روزی آقای بحرینی که یکی از افراد معروف ومشهور در احضار جن و از متبحرین در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور یافت،چادری آوردند، دو طرفش را به دست من داد و دوطرف دیگر را به دستهای خود گرفت. این چادر به فاصله دو وجب از زمین فاصله داشت. در این حال جنیان را حاضر کرد، صدای غلغله و همهمه شدیدی از زیر چادر برخاست. چادر به شدت تکان می خورد چنان که نزدیک بود از دست ما خارج شود. من محکم نگه داشته بودم، آدمکهایی به قامت دو وجب در زیرچادر بودند و بسیار ازدحام کرده و تکان می خوردند و رفت و آمد داشتند، من با کمال فراست متوجه بودم این صحنه، چشم بندی و صحنه سازی نبوده و صد درصد وقوع امر خارجی بوده است? (رجایی، تهرانی جن و شیطان ص ۴۷)
اینها شمه ای بود از آیات قرآن کریم و احادیث و روایات که هر گونه شک و شبهه ای را در وجود واقعیت جن به یقین تبدیل می سازد.
جن چگونه موجودی است؟
به واقع جن چگونه موجودی است و آیا می توان توسط علوم پیشرفته امروزی آن را اثبات کرد؟جن در لغت به معنای مستور و پوشیده است،همان طور که بچه در رحم و پنهان از چشم ما را ?جنین? گویند و جنت اشاره به باغی است که درختان آن مانع از به چشم آمدن زمینش می گردد. و شاید علت شک و تردید در وجود جن نیز همان مستور و پنهان بودنش از انظار و حس بشری است، که علت آن در ذات خلقتش نهفته است. قرآن کریم خلقت جن را چنین بیان می دارد:
و جان (که در بعضی از متون اسلامی آمده است، جان پدر جن است همان طور که آدم، پدر انسان) را پیشتر، از آتش زهرآگین آفریدیم. (سوره حجر، آیه ۲۷)
خدا انسان را از گل خشک شده ای چون خاک سفال آفرید و جنیان را از شعله ای بی دود. (سوره الرحمان، آیه ۱۴ و ۱۵)
مرا از آتش خلق کردی و او (انسان) را از گل آفریدی. (سوره اعراف، آیه ۱۲)
از این آیات در می یابیم که جن، آتش است و انسان از جنس خاک، و این چنین دریافت می شود که جنیان قبل از انسان خلق شده اند، و از آن جایی که هر دو از ماده آفریده شده اند پس مادی هستند، ولی دو تفاوت اساسی آنها را از سایر موجودات متمایز می سازد:
۱ـ می توانند خود را به هر شکل و قیافه ای درآورند (آکام المرجان) (به استثنای پیامبران و ائمه معصوم و بنا به برخی روایات حتی احدی از شیعیان).
۲ـ از چشم موجودات دیگر پنهانند. ملاصدرا پنهان و آشکار شدن جن را با هوا قیاس می کند و این طور عنوان می دارد: ?بدن های لطیف آنها در الطاف و نرمی متوسط بوده و از این رو آماده جدایی و یا گردآمدن هستند، چون گرد هم آیند قوام آنها بهتر گشته و مشاهده می گردند و چون جدا گردند قوامشان نازک و جسمشان لطیف می شود و از دیده پنهان می مانند، مانند هوا که وقتی ذراتش گرد هم می آیند غلیظ می شود و به صورت ابر درمی آید و وقتی ذرات از هم جدا می شوند لطیف شده و دیده نمی شوند.? (ملاصدرا، مفاتیح الغیب).
همین ذات وجودی جنیان به آنها این امکان را می دهد که خود را به هر شکلی و با هر حجمی درآورند، چه به اندازه سرسوزن و چه در اندازه اتاقی بزرگ. آنها به واسطه همین ویژگی، بعد زمان برایشان معنا ندارد، و مسافتی را که بشر مدتها باید آن را طی کند، در لحظه ای می پیمایند و اعمالی را که از توان انسان خارج است آنها به راحتی قادر به انجامش هستند. عمده ترین علت شک و تردید در وجود آنان هم همین پنهان بودن از چشم انسانهاست، که البته از نظر علمی هم توجیه پذیر است. چرا که در جهان هستی چیزهای زیادی وجود دارد که به چشم ما قابل رویت نیستند ولی قدرتشان از نظر جسمی از انسان به مراتب بیشتر است، مثل الکترونها، امواج الکتریسیته، نورهای ماورای بنفش، اشعه ایکس، باکتریها و ویروسها، آمیب ها، جانداران تک سلولی و از همه مهمتر ذات اقداس الهی که دیده نمی شود ولی کدام عقل سلیمی می تواند آن را انکار کند؟ بنابراین صرف این که با حواس خود قادر نیستم آنان را درک کنیم، دلیل بر نبودن آنها نیست.
آیا جن ها برتر از انسانند؟
همه ما واژه ?از ما بهتران? را به کرات شنیده ایم. این واژه در فرهنگ عامیانه ما اغلب برای جن به کار می رود ولی آیا واقعا این چنین است؟ آیا جن موجودی برتر از انسان است؟ خداوند در قرآن کریم می فرماید: ?و ما فرزندان آدم را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.? (سوره اسرا، آیه ۷۰)
و همچنین واجب شدن سجده شیطان و فرشتگان بر انسان نیز، خود دلیلی برای برتر بودن نوع انسان است در پیشگاه خداوند. یک انسان کامل بر همه موجودات برتری دارد و حتی بعضی از انسانها که راه برقراری ارتباط با جنیان را می دانند (مدیومها) می توانند بر آنها تسلط یابند. باز به قرآن کریم استناد می کنیم که می گوید: ?از پریان بودند که به فرمان پروردگارش برایش کار می کردند و هر که از آنان از فرمان سرمی پیچید به او عذاب آتش سوزان را می چشاندیم. برای وی هر چه می خواست از بناهای بلند و تندیسها و کاسه هایی چون حوض و دیگهای محکم می ساختند. ? (سوره سبا، آیه ۱۲و ۱۳)
اگر چه قرآن کریم در مورد تسلط بر جن فقط از حضرت سلیمان یاد کرده است ولی در بسیاری از کشورها و حتی در کشور خودمان هم نمونه های زیادی دیده شده که اشخاصی با عنوان جن گیر و یا احضارکنندگان ارواح توانسته اند از آن ها بهره گیرند، که البته در مبحثی جدا به آن خواهیم پرداخت. در هر حال باید دانست که در پیشگاه خداوند انسان، اشرف مخلوقات است و یک انسان کامل و مومن بر همه خلایق برتری دارد.
حیات و زیستن جن بر روی زمین چگونه است ؟
بنا بر آیه کریمه قرآن:
این موجود عجیب پیش از آفرینش انسان، خلق شده است. (سوره حجر، آیه ۲۷)
جنیان از شعله های آتش آفریده شده اند. (سوره الرحمن، آیه ۱۴)
جنیان چون انسانها دسته دسته به دنیا آمده اند، تا زمان مرگ زندگی کرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت. (سروره فصلت، آیه ۲۵)
آنها نیز نر و ماده دارند. (سوره جن، آیه ۶)
آن ها نیز تمایلات نفسانی دارند. (سوره الرحمن، آیه ۵۶)
تعداد جنیان بیش از آدمیان است. (سوره انعام، آیه ۱۲۸)
همان طور که پیش از این گفته شد، جن موجودی است مادی که از آتش خلق شده است. از آنجایی که ماده است، بنابراین حیات دارد و از آنجایی که دارای حیات است و طبق آیات الهی زاد و ولد می کند پس نر و ماده دارد، خواب و خوراک دارد و پایان زندگی اش با مرگ توام است و باز بنا بر آیات کریمه، زندگی پس از مرگ نیز خواهد داشت که در مبحث دیگری به آن خواهیم پرداخت.
تغذیه جنیان
از آنجا که هر موجودی برای ادامه حیات خود احتیاج به تغذیه و خوراک دارد جنیان نیز به طور قطع از چیزهایی تغذیه می کنند. چنان که ?ابن بابویه? نقل کرده است: ?گروهی از طایفه جن خدمت پیامبر اکرم (ص) شرفیاب شدند و عرض کردند: ای رسول خدا چیزی برای خوردن به ما عطا فرما، حضرت هم استخوان و بازمانده غذا را به آنها عطا کرد.? (وسایل الشیعه، جلد۱، ص ۲۵۲)
و نیز امام صادق (ع) می فرماید: ?استخوان و ضایعات غذای جنیان است?. (وسایل الشیعه)
سخن گفتن جنیان
فطرت انسان به گونه ای است که او را محتاج به سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن با همنوعان خود ساخته است. از طرفی اصوات در حیوانات هم به طریق علمی و هم تجربی ثابت شده و همچنین در قرآن و روایات ذکر شده که بعضی از پیامبران (مانند حضرت نوح و سلیمان) زبان حیوانات را دانسته و می توانستند با آنها سخن گویند، در جنیان نیز به همین گونه است، از آنجایی که جنیان نیز مادی هستند و زندگی اجتماعی آنها ایجاب می کند که با یکدیگر سخن بگویند، پس به طور قطع و یقین آنها اصواتی برای انتقال مفاهیم به یکدیگر دارند ولی در فهم ما نیست. البته کسانی می توانند به طریقی حرفهای آنها را دریابند و با آنها سخن گویند; چنانکه حضرت رسول و برخی از امامان با آنها صحبت می کردند و افرادی بنا بر تواناییهای خاصی می توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. (ارتباط دهندگان یا جن گیران) از امام صادق (ع) نقل شده است : ?روزی امیرالمومنین (ع) در کوفه بر فراز منبر مشغول خطبه بود که ناگهان اژدهایی در حالی که به شدت به طرف مردم می دوید و آنها از او می گریختند پدیدار شد. حضرت فرمود: ?راه را برای او باز کنید. ? اژدها جلو آمد و از منبر بالا رفت و پاهای حضرت (ع) را بوسید و خود را به پاهای مبارک حضرت مالید و سه بار دمید، سپس پایین آمد و رفت و حضرت خطبه را ادامه داد. وقتی مردم توضیح خواستند ایشان فرمود: او مردی از جن بود که می گفت : فرزندش را یکی از انصار به نام جابر بن سمیع، بدون این که به او آزاری رسانده باشد با سنگ کشته است و اکنون خون فرزندش را می طلبید.? (بحارالانوار، ص ۱۷۲) قابل ذکر است، دری که اژدها از آن وارد و خارج شده بود به ?باب الثعبان? (درب اژدها) مشهور شد.
پس از شهادت امیرالمونین (ع)، معاویه که نمی خواست ذکری از فضایل آن حضرت گفته شود دستور داد فیلی آوردند و به آن در بستند. آنقدر فیل را در آنجا نگاه داشت تا به بابالفیل مشهور شد و هم اکنون نیز، ?باب الفیل? (درب فیل) نامیده میشود.
جن کیست؟
جن واژهای عربی و به معنی "موجود پنهان و نادیدنی" است یا نامرئی (ناپیدا).
در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده می شود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه.
درقرآن مجید جن موجودی توصیف شده که «از آتش آفریده» شده است.
جن دارای دو جنس نر و ماده و دارای علم و ادراک معرفی شده است. همچنین به آنان ویژگیهای اخلاقی داده شده و مواردی از تماس آنها با انسان را متصور شدهاست. به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین میزیسته است. در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سورهای به همین نام است.
دیگر باورهای مردم برای جن شکل ظاهری غریب و وحشتناکی را متصور میشوند که دارای ویژگیهای غلوشده اخلاقی هستند. سری پیچیدهای از باورهای خرافی به آداب همزیستی با جن و روشهای دوری از خصومت آنها میپردازند.
جن در فرهنگ اسلام
یکی از آفریده های خداوند موجودی است به نام جن. این موجود همانند انسان دارای تکلیف است و هدف از خلقت او، همانند انسان، عبادت و بندگی خداوند است. قرآن در سوره ذاریات آیه 56 و سوره الرحمان آیه 15 میفرماید:«جن موجودی است که از آتش آفریده شده است.» (و خلق الجان من مارج من نار)
جن اگرچه موجودی است که قدرت انجام کارهای استثنایی و فوق العاده را دارد ولی از نظر وجودی، ضعیفتر از انسان و تحت تسخیر اوست؛ چنان که میدانیم همین موجودات در حکومت حضرت سلیمان پیامبر خداوند در تحت سلطه او بودند. پیامبری که از جنس انسانها برانگیخته شود پیامبر جنیان نیز هست.
امامان معصوم علیه السلام که به اذن خداوند، قدرت تصرف بر هر چیزی را دارند، بر جنیان نیز مسلط هستند. در تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام موارد متعددی در این مورد به چشم می خورد. گاهی نیز خود جنیان برای انجام خدمت و کمک اعلام آمادگی مینمودند، و پرسشهای دینی و مشکلات خود را با مراجعه به امام برطرف میکردند، زیرا امام برای گروه جن نیز امام است.
خلاصه سخن آن که جنیان در تکلیف و مسؤولیتها و اختیار و اراده و ثواب و عقاب و رهسپار شدن به سوی بهشت و یا فرو افتادن در دوزخ با آدمیان یکسان هستند .
بنابراین، این سخن که "جنیان به معنای میکروب و موجودات زنده ریز و ذره بینی هستند" باطل و نادرست است. آیا آنها هستند که با انسان ها و در ردیف آنها به جهنم میروند؟ آیا میکروب ها هستند که در مکه به حضور رسول خدا رسیدند و ایمان آوردند و آن محل اکنون به نام مسجد جن موجود است و مستحب است که حاجیان در آنجا دو رکعت نماز گزارند؟
« جن » در قران:
1- جن از شعله آتش آفریده شده؛ بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است. (سوره الرحمن، آیه 15)
2- جنیان دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. آیات مختلفی از سوره جن بر این مطلب دلالت می کند.
3- دارای تکلیف و مسئولیت هستند. آیات سوره جن و آیاتی از سوره الرحمن دلالت بر این دارند.
4- گروهی از آنان مؤمن صالح و گروهی کافر هستند. (و انّا منا الصالحون و منّا دون ذلک ) (سوره جن، آیه 11 )
5- آنان نیز چون آدمیان دارای حشر و نشر و معادند. (و امّا القاسطون نکانوا لجهنم حطباً) (سوره جن، آیه 15 )
6- آنان قدرت نفوذ در آسمان ها و خبرگیری و استراق سمع داشتهاند ولی بعداً ممنوع شدند. (جن، آیه 9 )
7- در میان آنها جنهایی یافت میشوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که در میان انسان ها نیز چنین است. (سوره نمل، آیه 39 )
8- آنها قدرت انجام بعضی از کارهای انسان را دارند. (سوره سباء،آیه 12 و 13 )
9- خلقت آنها بر روی زمین قبل از خلقت انسانها بوده. (سوره هجر، آیه 27 )
جن
جن در میان مسلمانان موجودی از جنس آتش است. در فرهنگ عامه از جمله موجودات افسانهای است.
نام
«جن» واژهای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده میشود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه.
باورها
اسلام
شماری از باورها پیرامون جن از کتاب دینی اسلام، قرآن سرچشمه میگیرد. در قرآن جن موجودی توصیف شده که «از آتش آفریده» شدهاست.[۲] جن دارای دو جنس نر و ماده[۳] و دارای علم و ادراک معرفی شدهاست.[۴] همچنین به آنان ویژگیهای اخلاقی داده شده[۵] و مواردی از تماس آنها با انسان را متصور شدهاست.[۶] به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین میزیستهاست.[۷] در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سورهای به همین نام است. هم چنین بنا بر گفته قرآن شیطان یا ابلیس از جنس جن است.
در سوره نمل (مورچه) در قرآن کریم در آیه ۱۷ به این مورد اشاره شدهاست که سلیمان پیغمبر بر سپاهیانی از جن تسلط و آنها را در خدمت خود داشتهاست. [۸] نیز در آیه ۳۹ از سوره نمل به توانایی متافیزیکی این موجودات اشاره میشود. [۹] برخی برای جن ظاهر ترسناکی را متصور میشوند که مبتنی بر شواهد نیست. مجموعه پیچیدهای از باورهای خرافی به آداب همزیستی با جن و روشهای دوری از خصومت آنها میپردازند.[۱۰] آنگونه که در بخشی از کتاب «در محضر استاد» که به پرسش و پاسخهایی با مرحوم علامه طباطبایی میپردازد، به نقل از ایشان عمر این موجودات بسیار بیشتر از عمر انسانها بوده و جمعیتشان نیز از جمعیت انسانها بیشتر است. در همین کتاب اشاره شدهاست که سپاهی از جنها به رهبری زعفر در واقعه کربلا به کمک امام حسین آمد ولی امام کمک او را نپذیرفت. علامه طباطبایی میفرمایند: یکی از جنگهای امام علی علیه السّلام با جن (نصیبین) بود.
تبار جنیان و نژاد هایشان
دختران شیطان 1- هفاف 2 - زلنبور 3 - ولّها 4 - أبیض 5 - أعور 6 - داسم 7 - مطرش 8 - دهّار 9 - الأجنبیاتتمریح 10 - لاقیس 11 - مقلاص 12- اقبض و..........
اسامی بعضی از قبایل اجنه
1 - بنى القماقم 2 - بنى النعمان 3 - بنى قیعان 4 - بنى دهمان 5 - بنى غیلان 6 - الشماشقة الغاوون 7 - الطماطمة 8 - الدناهشة 9 - سکان المزابل 10 - سکان الخرابات 11 - بنى الاحمر 12 - قبیله الزوابع 13 - فرزندان ابو الجن وهم اربعة ( مازر ، کمطم ، قسورة ، طیکل ( 14 - میمون ها : بزرگترین و پر قدرت ترین قبیله در میان اجنه که پادشاهان زیر از این قبیله هستند : الملک میمون ابانوخ میمون السحابى میمون السیاف میمون الغواص میمون الغمامى میمون الطراق میمون الاسود میمون ابن سلیط میمون الخطاف و... که در اینجا نام بعضی از این پادشاهان و قبایل ذکر شد.
موکلین سبعه
۱-الملک عبد الله المذهب 2 - الملک مرة 3 - الملک ابا محرز الاحمر 4 - الملک برقان ابا العجائب 5 - الملک شمهورش 6 - الملک الابیض 7 - الملک میمون ابانوخ و.....
موکلین چند سوره و نام باری تعالی
۱-موکلین سوره جن: الملک طارش الملک ابادیباج الشیخ على ابو الشرامیط 2 - موکل سوره الفاتحة: الملک الاخیضر 3 - موکل سوره الکوثر: السید عبد الکریم 1 - موکلین نام الله: هلال هیاکل کهیال 2 - موکلین نام لطیف: عبد البارئ عبد اللطیف عبد الفتاح شعاع نور صالح شعضوض حقیال
نام بعضی از موکلین و ملائکه:
۱-سعصیائیل 2 - مهیائیل 3 - حیائیل 4 - صهیائیل 5 - طوطیائیل 6 - دریائیل 7 - صلهکفیائیل 8 - الملک الاحمر و.........
نام اجنه یهودی و انصاری
الاسد الغضوب 2 - الملک زنقط 3 - القط الاسود 4 - خربط 5 - طلمش و.............
اجنه کافر ( شیاطین)
۱-عزازیر 2 - زیتون 3 - ساروخ 4 - دنهش 5 – دختران ابلیس 6 - ذات المحاسن 7 - عائنة 8 - نائلة ام الشعور المائلة 9 - دختران الخناس 10 - ناصور 11 - میمون النکاح 12 - سنجاب ابن البواب 13 - زعزوع و...
مسیحیت
آنگونه که از باورهای مسیحی برمی آید مسیحیان به وجود جن معتقد بوده و آنها را «ارواح خبیث» یا «ارواح شیطانی» میدانند.در بسیاری از آیات عهد عتیق و عهد جدید از جن، اجنه و شیطان و ابلیس به صراحت نام برده شده است از جمله لاویان ۱۹:۳۱ و ۲۰:۶ ، اول سموئل ۲۸:۳ و ۲۸:۹ و ۲۸:۷ اول تواریخ ۱۰:۱۳ ، متی ۴:۱ و ۱۲:۲۲ ، لوقا ۴:۵ و ۸:۱۲ ، یوحنا ۸:۴۴ و بسیاری آیات دیگر. ضمنا جن گیری جزء اموری است که کلیسای کاتولیک به صورت تخصصی آن را انجام می دهد و در حال حاضر پاپ بندیکت شانزدهم از آن حمایت می کند و انجمن بین المللی جن گیران برای همین موضوع توسط پدر گابریل آمرث تاسیس شده است.[۱] برخی گمان می کنند درباره ماهیت آنها در بین عامه مردم غلو شده و تصویری ترسناک از آنان ترسیم شدهاست.
:. شیطان در روز عاشورا .:
شیطان لعین تصمیم گرفته که انتقام خود را از اولاد آدم بگیرد. لذا در تمام اختلافات حضور پیدا مى کند، در تمام جنگ ها حاضر مى شود و جبهه دشمن را تقویت مى کند، فراریان را با حیله بر مى گرداند، به سوى میدان مى کشاند و آتش جنگ را شعله ور مى سازد.
یکى از آن جاها روز عاشورا بود که تمام لشکریان خود را جمع کرده و به پایکوبى و رقص پرداخت . هر کس از لشکر امام حسین علیه السلام شهید مى شد، از خوشحالى فریاد مى زد و رقص مى کرد. هر کدام از لشکریا عمر سعد فرار مى کردند، شیطان به صورت یکى از سر کرده هاى لشکرها در مى آمد و سر راه شان را مى گرفت و آنان را به میدان بر مى گرداند. مى گفت : واى بر شما، این همه جمعیت و مردان شجاع ، از یک نفر تشنه و بى کس و مجروح گریزان شده اید! مردانگى و غیرت شما کجا رفت ؟! برگردید او را محاصره کنید، با ضرب شمشیر از پاى در آورید و اگر نمى توانید، او را تیر باران نمایید.
با حیله و نیرنگ لشکر را بر مى گردانید و شورى دیگر در جنگ ایجاد مى کرد. ولى آنها چون جراءت نمى کردند از نزدیک با امام حسین علیه السلام بجنگند از دور، آن قدر تیر به سوى آن مظلوم انداختند که مانند مرغ پر در آورده بود. وقتى که تیر سه شعبه زهر آلود بر سینه امام نشست و از پشت سر بیرون آمد، امام علیه السلام از بالاى اسب بر زمین افتاد. شیطان میان آسمان و زمین از خوشحالى فریاد زد و گفت : امروز کینه خود را بر سر اولاد آدم خالى کردم و انتقام خود را گرفتم . او مى کوشید تا لشکر زودتر کار حسین علیه السلام را تمام کند.(539)
زینب مى فرماید: وقتى ابن ملجم ضربت بر سر پدر بزرگوارم زد، من آثار مرگ را در ایشان دیدم ، پیش رفتم و عرض کردم : اى پدر بزرگوار! ((ام ایمن )) حدیثى از براى من گفته است دوست دارم آن را از دو لب مبارک شما بشنوم . آن حضرت فرمود: اى نور دیدگان من ! حدیث همان است که ((ام ایمن )) به تو گفته و برخى از مصیبت هاى کربلا و گرفتارى هاى آن روز را براى دخترش زینب بیان کرد تا جایى که فرمود: زمانى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ما را به این حدیث خبر مى داد، فرمود:
یا على ! در آن روز، ابلیس با شیاطین خود، از شدت شادکامى در سرتاسر زمین پرواز مى کند و به شیاطین و هوادارانش مى گوید:
اى جماعت شیاطین ! شاد باشید که انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم ، برترین بدبختى را براى آنها فراهم کردم ، جهنم را به آنها به میراث دادم ، مگر جماعتى که دست به دامن این خانواده شوند و از آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم یارى جویند.
اى شیاطین ! بر شما باد کوشش در راه ایجاد بدبینى به این خانواده ، کارى کنید که به این خانواده و دوستان آنها دشمنى ورزند تا کفر و گمراهى در مردم استوار شود و یک نفر از آنها رستگار نگردد.
بعد از آن ، حضرت على علیه السلام به زینب فرمود: اى نور دیدگانم ! بى گمان ابلیس در این سخن راست گفت : با این که کار او همیشه دروغ گفتن است ؛ زیرا مى داند هیچ عمل صالحى با داشتن دشمنى با شما فایده اى ندارد، هیچ گناهى با داشتن دوستى شما ضرر و زیانى به انسان نمى رساند، (مگر گناهان کبیره ) یعنى ، شیعیان شما به واسطه علاقه اى که به شما دارند، اگر گناه و معصیتى نمایند و موفق به توبه شوند و گناهان خود را ترک نمایند ضررى متوجه آنها نمى شود.
و دشمنان شما، به واسطه دشمنى و عداوتى که با شما دارند، اگر مانند جن و انس خدا را بپرستند، عبادات آنان سودى به حالشان نخواهد داشت.
:. شیطان و عمار یاسر .:
((عمار)) هم از جمله کسانى است که از اول ، زیر بار فرمان شیطان نرفت . از همان آغاز با او مخالف بود با مسلمان شدن و عبادتش او را اذیت مى کرد. چند مرتبه با شیطان کشتى گرفت و او را بر زمین زد.
چنان چه وارد شده : در یکى از سفرها، که حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم با اصحاب خود مى رفتند، آب آنان تمام شد. آن حضرت به ((عمار)) فرمود: برو از چاهى که در فلان موضع بیابان است آب بیاور.
وقتى ((عمار)) کنار چاه رسید، مى خواست آب بردارد، شیطان آمد و گفت : نمى گذارم از این چاه آب بردارى ! زیرا چاه مسکن شیاطین است.
عمار در برابرش ایستاد و با او در افتاد. با یک حمله شیطان را بر زمین زد. سنگى برداشت و با آن بینى شیطان را شکست . وقتى روى سینه او نشست ، دید بسیار لاغر و رنجور است.
پرسید: آیا همه شیاطین چنین لاغراند؟ در جواب گفت : بعضى از شیاطین چاق و بعضى لاغرند، من هم که چنین لاغرم بر انسانى موکل هستم که موقع خوردن غذا ((بسم الله )) مى گوید و من نمى توانم از غذاهاى او بخورم ، از این رو لاغر شده ام.
سپس گفت : اى ((عمار))! از روى سینه من بلند شو تا بار دیگر کشتى بگیریم ، اگر این دفعه نیز مرا به زمین زدى چیزى به تو یاد مى دهم که از آن نفع ببرى.
عمار از روى سینه او بلند شد و کشتى گرفتند. این بار هم شیطان را بر زمین زد و گفت : چیزى را که به من قول دادى ، بگو. شیطان گفت : اى ((عمار))! بدان در هر خانه اى که قرآن خوانده شود به خصوص ((آیه الکرسى )) شیاطین از آن فرار مى کنند.
عمار یاسر او را رها کرد و مشک خود را پر آب نمود و برگشت خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ، و داستان را براى آن حضرت تعریف نمود.
:. شیطان در جنگ بدر .:
وقتى که لشکر اسلام و مشرکان در برابر هم صف بستند، و صف ها سامان گرفت ، ابلیس به صورت سراقه بن مالک نزد قریش آمد. قرآن در این باره مى فرماید:
-اى پیامبر! به یاد آر وقتى را که ، شیطان کردار زشت آنا را در نظرشان زیبا نمود - و براى فریب دادن آن جاهلان به شکل پیرمردى در آمد - و گفت : من با قبیله خود شما را یارى مى دهم و کارهاى پلیدشان را به دید آنان آراسته گردانید.
و نیز افزود: هم چنین امروز - مسلمانان تاب مقاومت شما را ندارند - احدى بر شما غالب نمى شود، ((و قال لا غالب لکم الیوم من الناس و انى جارلکم )) و من امروز شما را امان دهنده ام و لشکرى بسیار از شیاطین را حاضر کرده و به کفار نشان داد و گفت : با این لشکر به کمک شما آمده ام و شما را پشتیبانم !.(531)
پرچم را به من دهید. سپس علم را به دست گرفت و از پیشاپیش لشکر حمله مى کرد. چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم چنین دیده دست نیاز به درگاه خالق بى نیاز بلند کرد و مشغول دعا و تضرع شد.
گفت : خدایا! اگر این ها کشته شوند، دیگر در این سرزمین کسى تو را نمى پرستد. جبرئیل نازل شد و گفت : یا رسول الله ! غمگین مباش ، خداوند مرا با هزار فرشته فرستاد. در همین هنگام ابر سیاهى با برق بسیار بر بالاى سر لشکر ظاهر شد حضرت ایستاد، مسلمانان صداى اسلحه از آن مى شنیدند، و آوازى شنیدند که مى گفت : نزدیک برو اى هیزوم (هیزوم نام اسبى است که آن روز جبرئیل بر آن سوار بود) چون ابلیس لعین جبرئیل امین را دید در حالى که دستش در دست حارث بن هشام بود علم را از دست انداخت و به عقب برگشت که فرار کند!
حارث گفت : اى سراقه ! کجا مى روى ؟ در چنین حالى ما را تنها مى گذارى ؟ ابلیس گفت : من مى بینم چیزى را که شما نمى بینید. من نیروى عظیمى از فرشتگان آسمان را مى بینم و شما نمى بینید! و گفت : از شما بیزارم . از قدرت و غضب و عقاب خدا مى ترسم که عقاب خداوند بسیار است .(532)
حارث به گمان آن که سراقه است گفت : اى سراقه ! تو دروغ مى گویى . من چیزى نمى بینم ، مگر فرومایگان مدینه را. شیطان با دست خود بر سینه حارث زد و دست خود را از دست او بیرون آورد و گریخت . در پى او مردم هم گریختند.
مولانا این تکه تاریخ و فرار شیطان از ترس ملائکه را در قالب اشعارى بیان کرده است:
همچون شیطان در سپه شد صد یکم
خواند افسون که اننى جار لکم
چون قریش از گفت او حاضر شدند
هر دو لشکر در ملاقات آمدند
دید شیطان از ملائکه اسپهى
سوى صف مؤمنان اندر رهى
ان جنودا لم تروها صف زده
گشت جان او زبیم آتشکده
پاى خود واپس کشیده مى گرفت
که همى بینم سپاهى من شگفت
گفت : حارث از سراقه شکل هین
دى (533) چرا تو مى نگفتى این چنین
گفت : این دم من همى بینم حرب
گفت : مى بینى جعاشیش عرب
مى نبینى غیر این لیک اى تو ننگ
آن زمان لاف بود این وقت جنگ
دى همى گفتى که پایندان شدم
که بودتان فتح و نصرت دم به دم
دى زعیم الجیش (534) بودى اى لعین
وین زمان ، نامرد و ناچیز و مهین
تا بخوردیم آن دم تو و آمدیم
تو به تون (535) رفتى و ما هیزم شدیم
چون که حارث با سراقه گفت : این
از عتابش خشم گین شد آن لعین
دست خود خشمین ز دست او کشید
چون ز گفت اوش درد دل رسید
سینه اش را کوفت شیطان و گریخت
خون آن بیچارگان زین مکر ریخت
چون که ویران کرد چندین عالم او
پس بگفت انى برى منکم
کوفت اندر سینه اش انداختش
پس گریزان شد چو هیبت تاختش (536)
جبرئیل شیطان را دنبال کرد و به تعقیب او پرداخت تا به دریا رسیدند. در آب فرو رفت و گفت : پروردگارا! وعده ام دادى که تا آخر دنیا زنده بمانم ، به وعده خود وفا کن ، اى خدا! مگر از مهلتى که به من دادى پشیمانى ؟
عده اى از کفار کشته و عده اى اسیر شدند و بقیه هم به طرف مکه برگشتند. هنگامى که به مکه رسیدند گفتند: سراقه ما را فرارى داد.
خبر به سراقه رسید، نزد قریش آمد. سوگند یاد نمود و گفت : من از جنگ شما با خبر نشدم تا وقتى که خبر گریختن شما را شنیدم . من در آن جنگ اصلا حاضر نبودم.
وقتى مسلمان شدند، تازه فهمیدند آن کسى که گریخت شیطان بوده که به شکل سراقه در آمده و باعث شکست آنها شده است.
شیطان
کلمه شیطان را بسیار شنیده اید ، هم او که در کمین آدمیان نشسته است تا آنها را از مسیر اصلی خود که همانا صراط مستقیم است دور نمایدمسیری که اگر موفق به طی آن شویم در جوار رحمت الهی آرام خواهیم گرفت و این خود مستلزم داشتن معرفت نسبت به خودمان وهدف خلقتمان است ولی باید توجه داشت در این مسیر شیطان وافراد شیطان نما نیز منتظرهستند.
کلمه « شیطان» ازماده « شطن» گرفته شده به معنی خبیث وپست است ،شیطان به موجود سرکش ومتمرد گفته می شود. بایدگفت که «شیطان» اسم عام(اسم جنس)است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (علم)می باشدوبه عبارت دیگر« شیطان» ،به هر موجود موذی ومنحرف کننده و طاغی وسرکش،خواه انسانی وغیر انسانی می گویند وابلیس نام آن شیطانی است که آدم را فریب داد واکنون هم بالشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
شیطان ،به موجود موذی ومضر گفته می شود، موجودی که از راه راست برکنار بوده ودرصدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می کندایجاد دو دستگی نماید و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنانکه در آیه 91سوره مائده می خوانیم:« انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء 000شیطان میخواهد بین شما ، دشمنی و بغض و کینه ایجادکند000». شاید بپرسید شیطان که موجوداغواگراست ،اصلا چرا آفریده شدوفلسفه وجود اوچیست؟
اولا خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سالها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک آفریده شد وانحرافش براثر خواست خودش بود.
ثانیا از نظر سازمان آفرینش ، وجود شیطان ،برای افراد با ایمان وآنها که می خواهند راه حق رابپویند، زیان بخش نیست، بلکه وسیله پیشرفت وتکامل آنها است،چه اینکه پیشرفت و ترقی وتکامل ، همواره در میان تضادها صورت می گبرد.
باید توجه داشت شیطان در مسیر منحرف کردن انسانها به صورت تدریجی گام برمی داردو سعی می کند آنها رادر انحرافات غرق نماید.
تاثیر شیطان در وجود انسان ، یک نوع تاثیر خفی و نا آگاه است که در بعضی ازآیات از آن به «ایحاء» شده است.
در آیه 121سوره انعام می خوانیم « وان الشیا طین لیوحون الی اولیائهم: شیطان به دوستان خود و کسانی که آماده پذیرش دستورات آنها هستند، وحی می کنند» همانطوری که می دانیم« وحی» در اصل صدای مخفی و مرموز و احیانا تاثیرهای ناآگاهانه است.
الشیطان یعدکم الفقرویامرکم بالفحشاءوالله یعدکم مغفره منه وفضلا والله واسع علیم (268/بقره)
شیطان شما را به هنگام تصمیم به انقاق از تهیدستی می ترساند و شما را به زشت کاری فرمان می دهد، ولی خدا شما را به آمرزشی از جانب خود و(به)بخششی(بسیار)وعده می دهد و خدا گشاینده و دانا است.
« یعد» : وعده می دهد.
باید توجه داشت در ایات قرآن کریم راز سقوط شیطان به کرات بیان شده است:
*هنگامی را( به یاد آور که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من از گلی (تیره)بشری (ارجمند)خواهم آفرید.(71/ص)
*پس هنگامی که او را درست کردم و از روح خود در (کالبد)او دمیدم (شما) در برابرش سجده کنان (به خاک)بیافتید.(72/ص)
*پس فرشتگان همگی یکسره (در برابر آدم به فرمان خدا و در جهت تقرب به بارگاه او) سجده کردند.(73/ص)
*مگر ابلیس که سرباز زد واز کفرگرایان گردید.(74/ص)
*(خدای فرزانه به او)فرمود: هان ای ابلیس چه چیزی تو را از این (کار)بازداشت که برای به دست (قدرت و تدبیر)خود آفریده ام سجده آوری؟ آیا (به راستی)تکبر ورزیدی یا از برتری طلبانی؟(75/ص)
*این آیه در قالب پرسشی وبه صورت نکوهش ابلیس آمده و این بدان دلیل است که فرشتگان بدانند که این موجود رانده شده و سرکش تنها به انگیزه تکبر و خود بزرگ بینی راه نافرمانیرا درپیش گرفت و نه به خاطر داشتن عذر و بهانه ای قابل دفاع.(75/ص)
*این سرکشی و نافرمانی ات از آن جهت بود که به راستی تکبر ورزیدی و یا از برتری جویانی؟ آیا خود را از آن چه هستی برتر و بالاتر پنداشتی وخود را فراتر از فرمانبرداری از خدا قرار دادی ویا ازکسانی بودی که مقامشان فراتر از این است که سجده آورند و بدین پندار خود را برتر پنداشتی؟(75/ص)
* (ابلیس)گفت: (بار خدایا)من از او بهترم،(چرا که)مرا از آتشی (فروزان)آفریدی،اما اورا از گلی (تیره وبی مقدار)ابلیس برای پاسخ ،این پنداررابرگزی که آدم ونسل تباراو برتر وبالاتراست،از این رونباید ازاوخواسته شود که در برابرآدم سجده آورد.(76/ص)
فرمود: اینک(که چنین است)ازآن(موقعیت وجایگاه)بیرون شوکه تو رانده شده ای.
*وبه یقین لعنت من تا روز جزا بر تو خواهد بود.(78/ص)
*(ابلیس)گفت:پروردگارا،پس مرا تاروزی که(مردم برای حسابرسی)برانگیخته میشوند،مهلت ده.(79/ص)
*ابلیس به جای بیداری وتصمیم به بازگشت ازسرکشی و نافرمانی وبه جای جبران گناه،به شقاوت وبیداددیگری دست یازید واز بارگاه خدا فرصت و مهلت خواست،اما نه برای بازگشت به حق و اصلاح پذیری ،بلکه ادامه سرکشی و گمراهی وگمراه گری،به همین جهت رو به بارگاه خدا آورد.(79/ص)
*فرمود:به یقین تو از مهلت داده شدگانی.(80/ص)
*(اما نه برای همیشه،بلکه)تاروز آن معلوم (ومشخص)!پیام آمدکه خواسته ات برای مدتی مشخص پذیرفتهاست،اما به هوش باش که این مهلت برای همیشه نیست.(81/ص)
*گفت: پس به شکست ناپذیری ات سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم ساخت.
درست در اینجا بود که ابلیس درون آلوده و اندیشه پلید خود را برای همه هوشمندان عصرها و نسل ها آشکار ساخت و گفت : قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین پروردگارا!به شکست ناپذیریت وقدرت بیکرانت که همه پدیده ها مغفور آنندسوگند که من همه فرزندان آدم رااز شاهراه حق و عدالت و توحید وتقوی به بیراهه خواهم کشاند.
*مگر بندگان خالص شده (وپاکدل)ات ا زمیان آنان را (که من نمی توانم برآنان چیره گردم).(83/ص)
در پایان باید گفت که انسان همواره در لحظه های عمر خویش ودر گزینش کارها دو راه بیشترنداردیکی را ه شیطان وگمر اهی است ودیگری راه کمال وصراط مستقیم ،وتمام تلاش شیطان آن است که بر سر راه مستقیم بنشیندوبه عنوان یک رهزن ماهر نگذارد کسی این صراط را طی کندهرگاه انسان بتواندبا اراده و ایمان این خواسته ها و امیال را که توسط شیطان به دایره ذهن اوهجوم می آورندقبل ازاین که منجر به عمل شوند تزکیه وتصفیه نماید به صراط مستقیم که رستگاری وسعادت ابدی است راه می یابد.
سلیمان نبی
دوران پادشاهی سلیمان نبی یکی از عظیم ترین و بی نظیر ترین دوران بشر روی کره زمین است.در این دوره تمام موجودات پادشاهی او با یکدیگر در صلح و صفا زندگی می کردند و تمام اجنه ی بد و خطرنک به دست او به زنجیر کشیده شدند و برای او کارهای خارق العاده می کردند.
فرزند صالح شیطان
روزی پیامبر اکرم(ص) به همراه حضرت علی(ع) در پشت کوههای مکه به طرف عکاظ میرفتند معروف است که بین مکه وطائف وادی جن است که جنیان صوت قرآن رسول خدا راشنیدند وا یمان آوردند پیرمردی را میبینند که شبیه جنیان است پیرمرد به نزدیک میآید وسلام می کند پیامبر وحضرت علی جواب سلام او را میدهند واز او میپرسند که رفتار تو شبیه جنیان است آیا جن هستی جواب میدهد بله من هام بنلاقیس بن ابلیس هستم یعنی نتیجه خود شیطان رانده شده از درگاه خداوند.
حضرت می فرماید تو پیرو شیطان نیستی میگوید بله یا روسول الله من تقربیا تمام عمر دنیا را دارم من در زمانی که هابیل قابیل را کشت غلام ابن اعوام بودم ولی توبه کردم.
حضرت میپرسد با دست چه کسی توبه کردی میگوید با دست حضرت نوح من در کشتی با او بودم وحتی حضرت نوح را به خاطر اینکه مردمش را نفرین کرده بود مذمت کردم وهم خودش گریه کرد وهم مرا گریاند وگفت من از این کارم پشیمونم وبه خدا پناه میبرم..........................
حضرت امیرالمومنین شیطان لات و عزی را می کشد
حضرت علی فرمودند: شبی از شبها که بسیار تاریک بود پیامبر مرا صدا کردند و فرمودند: شمشیرت را بردار و بالای کوه ابوقبیس برو و هر کس را دیدی بکش. من هم شمشیر به دست بالای کوه رفتم و مرد سیاهی که چشمانش سرخ بود مشاهده کردم. از قیافه او هولی مرا فرا گرفت. نزدیکش رفتم و با شمشیر ضربتی به او زدم و او را نصف کردم. همزمان با کشته شدن او، ناله ای از خانه های مکه بلند شد. سپس نزد پیامبر آمدم و از منزل خدیجه بود و به حضرت خبر دادم. حضرت رسول پرسیدند: آیا می دانی چه کسی را کشتی؟
گفتم: نه خدا و رسولش می دانند. حضرت فرمودند: شیطانی که مسئول پرستیده شدن لات و عزی بود را کشتی. از این به بعد دیگر این دو بت را کسی نخواهد پرستید.
آغاز بت پرستی توسط شیطان
حضرت ادریس در زمین، انیسی به نام اسقلینوس داشت که به زهد و تقوا معروف و به استجابت دعا موصوف بود و از ادریس کسب حکمت نموده بود، پس از رفع ادریس به آسمان او دلگیر شده و تمثال ادریس را ساخته و با آن مانوس گردید و پس از چندی ناگهانی درگذشت مردم چون به مسکن او رفتند آن تمثال را یافته و از ساخت آن حیران شدند، ابلیس دسیسه کرد و تخیلات باطل در ذهن آنان آورد. گفتند: اتدریس این تمثال را به صمدیت ستوده استجابت دعای او به عبادت آن صنم بوده و از ادریس به این شخص رسیده و او نیز به همین تمثال مستجاب الدعوه شده آنگاه به فریب شیطان انان بت پرستی را بر خدا پرستی برگزیدند و این وقت ششصد و نود و پنج سال از هبوط آدم گذشته بود که آغاز بت پرستی شد.
علائم دعوتهاى شیطان
شیطان از راههای مختلف انسان را وسوسه می کند و او را به گناه و نافرمانی میکشاند که خداوند به برخی از آنها در قران کریم اشاره فرموده است.
«الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء(1) ؛ شیطان شما را از فقر مىترساند و به کار ناشایسته فرمان مىدهد. هنگامى که مىخواهد انسان را از انفاق فى سبیل الله بازدارد، مىگوید: خرج نکن، خودت فقیر مىشوى! یا براى آن که آدمها را از جهاد باز دارد، آنان را مىترساند:
انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاءه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین(2) ؛ همانا این شیطان است که پیروان خود را مىترساند، شما از آنان نهراسید و اگر مؤمن هستید از من بترسید.
یکی دیگر از علائم و قرائن وساوس شیطانى، امر به فحشاء است، هر گاه آدمى احساس کرد که تمایل به فحشاء دارد بداند که وسوسهاى از شیطان است.
و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و المنکر(3)؛ کسى که از گامهاى شیطان پیروى مىکند،(بدان)که او به کار ناشایسته و ناپسند فرمان مىدهد.
و علامت دیگر، بازداشتن از یاد خداست:
و اما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین(4)؛ و چون شیطان تو را به فراموشى اندازد (از یاد خدا)، پس از یاد آوردن (این مطلب یا خدا) دیگر با گروه ستمکاران منشین.
در جزء نخستین همین آیه آمده است:
و اذا رایت الذین یخوضون فى ایاتنا فاعرض عنهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره(5)؛ اگر دیدى کسانى در آیات ما فرو رفتهاند(آن را به استهزاء گرفتهاند)، از آنان رویگردان تا هنگامى که گفتگو را تغییر دهند و مطلب دیگرى بگویند.
خطاب خداوند به پیامبر بزرگوار و ارجمند اسلام است البته از باب «به در مىگویند که دیوار بشنود»؛ «ایاک اعنى و اسمعى یا جار(6)» با کسانى که آیات خدا را به استهزاء مىگیرند، منشین.
همان مضمون آیه دیگر است که مىفرماید:
...ان اذا سمعتم ایات الله یکفر بها و یستهزا بها فلا تقعدوا معهم ...(7)؛ این که میفرماید: هنگامى که شنیدید که(اهل مجلسى) به آیات خدا کفر مىورزند یا آنها را مسخره مىکنند، با آنان منشینید، و بعد مىافزاید:
ان الله جامع الکافرین و المنافقین فى جهنم جمیعا، اشاره به این واقعیت است که نشستن در چنین مجالس، کمکم ایمان را از بین مىبرد و آدمى را به نفاق و کفر مىافکند.
ما به خاطر داریم که بسیارى از مسلمانان، بر اثر معاشرت با مارکسیستها، کارشان به جایى کشید که منافق و کافر شدند.
اینها در اصل و ذاتاً مخالف اسلام نبودند، کمکم کشیده شدند به سویى که به اینجا ختم مىشد. اگر کسى هم بخواهد به عنوان بحث و مجادله با مارکسیستها، با آنان معاشرت کند باید نخست ظرفیت خود را بسنجد، حتى در مسابقه کُشتى نیز، «وزن کشى» به دقت انجام مىگیرد و دو هموزن کشتى مىگیرند. و اما آیه مشهور: الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. (8)
اولا: منظور از قول در این آیه،«القول» قرآن است، ثانیا باید بتواند(9) «احسن» را تشخیص دهد، پس هر کس حق ندارد با هر کس بنشیند و در هر بحثى شرکت کند، اگر معلوماتش کم است یا قدرت تشخیص ندارد و یا ضعف اراده و شخصیت دارد، حق شرکت در هر بحثى را ندارد.
۸۸/۰۹/۱۳