باده تولا
يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۸، ۰۹:۱۹ ب.ظ
باده تولا
ای نگار روحانی خیز و پرده بالا زن |
در سرادق لاهوت کوس لا و الاّ زن |
در ترانه مـعنی دم ز سـرّ مولا زن |
وانکه از غــدیر خــم باده تولاّ زن |
تا ز خود شوی بیرون زین شراب روحانی
در خم غدیر امروز باده ای به جوش آمد |
کـز صفــای او روشـن جــان بـاده نــوش آمــد |
وان مــبشّر رحــمت بـاز در خـروش آمد |
کان صنم که از عشاق برده عقل و هوش آمد |
با هیولی توحید در لباس انسانی
عقل و وهم کی سنجد اوج کبریایش را |
جان و دل چه سان گویند مدحت و ثنایش را |
گــر رضای حق جویی رو بجو رضایش را |
هــرکــه در دل افـــزود رأیـــت ولایــــش را |
همچو خواجه بتواند دم زد از مسلمانی
ملک الشعرای بهار
۸۸/۰۹/۱۵