کانون قرآن

تشکل دانش آموزی کانون قرآن دبیرستان شهید دستغیب 1 شیراز

تشکل دانش آموزی کانون قرآن دبیرستان شهید دستغیب 1 شیراز

>
به ما امتیاز دهید .
کانون قرآن
کانون در شبکه های اجتماعی



آخرین مطالب

عید مبعث مبارک

وحی شد بر مصطفی برخیز، اقرأ باسم ربّک ای حبیب من ز جا برخیز، اقرأ باسم ربّک
تیره شد رخسار گیتی، خیره شد دیو تباهی چیره شد جهل عِما برخیز، اقرأ باسم ربّک
کردگارت برگزید از خلق تا امروز خوانی خلق را سوی خدا، برخیز، اقرأ باسم ربک
هم رسولی، هم سفیری، هم بشیری، هم نذیری هم تویی خیرُالوَری برخیز، اقرأ باسم ربّک
مردمی را کز خدا بیگانه اند، از حق گریزان با خدا کن آشنا برخیز، اقرأ باسم ربّک
دختران را زنده بسپردن به خاک تیره تا کِی؟ ختم کن این ماجرا برخیز، اقرأ باسم ربّک
نور امیّدی که روزی کرد روشن طورسینا جلوه گر شد در حرا برخیز، اقرأ باسم ربّک
انفس و آفاق در تسخیر و فرمان تو آید چون برافرازی لوا برخیز، اقرأ باسم ربّک
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۰ ، ۰۶:۴۷
HDI

این هم اولین نشریه کانون قرآن که به صورت الکترونیکی ارائه شده پیشاپیش از پایین بودن کیفیت آن عذرخواهی می کنیم

برای دانلود نشریه هدی ۲۵ (فروردین و اردیبهشت ۹۰) روی لینک زیر کلیک کنید

برای دانلود کلیک کنید 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۰ ، ۱۸:۴۱
HDI

ارتفاعی به نام پسِ کله ی جبار

داشتیم برای حمله آماده می‏شدیم. هر کس به کاری مشغول بود. یکی وصیتنامه می‏نوشت. دیگری وسایلش را آماده می‏کرد و آن یکی وضو گرفته و به لباس و صورتش عطر می‏زد. فرمانده نگاهی به جبّار کرد و گفت: آقا جبّار شب حمله‏اس‏ها!

ارتفاعی به نام پسِ کله ی جبار

جبّار خمیازه کشید و گفت: می‏دانم.

ـ نمی‏خواهی یک دست به سر و صورتت بکشی؟

ـ مگر سر و کله‏ام چشه؟

علی خنده‏کنان گفت: منظور فرمانده، موهای نازنین کلّه مبارک شماست!

جبّار با اخم به علی نگاه کرد و گفت: سرت به کار خودت باشد. صلاح مملکت خویش خسروان دانند!

دیگر نه فرمانده و نه کس دیگر حرفی زد. این جبّار از آن موجودات عجیب روزگار بود. با آن قد دراز و بدن لاغر و سر و وضع ژولیده، اگر می‏دیدیش چه فکرها که درباره‏اش نمی‏کردی. اما انصافاً در جنگیدن رو دست نداشت. شجاع و دلیر و بی‏کلّه! اما مشکل اصلی واقعاً کلّه‏اش بود! همیشه خدا موهایش ژولیده و پس کلّه‏اش موها شاخ شده بود! بی‏انصاف نمی‏کرد یک شانه به آن موهایش بکشد که یک دسته‏اش به طرف شرق و دسته  دیگر به سمت غرب بود. به حرف هیچ ‌کس هم تره خرد نمی‏کرد.

عملیات شروع شد و ما به قلب دشمن زدیم و از ارتفاعات حاج عمران بالا کشیدیم. آفتاب در حال طلوع بود که یکی از ارتفاعات صعب‏العبور را فتح کردیم. همان بالا از خستگی نفس نفس می‏زدیم که بی‏سیم‏چی دوید طرف فرمانده و گفت: فرماندهی تماس گرفته، می‏پرسند روی کدام ارتفاع هستید؟

فرمانده کمی سرش را خاراند و گفت: واللّه روی نقشه هیچ اسمی از این ارتفاع ندیدم.

علی خنده‏کنان گفت: می‏گویم اسمش را بگذارید «پسِ کلّه جبّار!» آخه می‏بینید که، دامنه‏اش همه‏ شاخ شاخه. مثل پسِ کلّه آقا جبّار.

جبّار آن طرف‌ تر بود و چیزی نمی‏شنید.

چند ساعت بعد یکی از بچه‏ها رادیواش را روشن کرد. صدای مارش عملیات بلند شد. بعد گوینده با هیجان گفت: شنوندگان عزیز توجه فرمایید! توجه فرمایید! رزمندگان دلیر ما دیشب پس از یورش به دشمن بعثی در ارتفاعات حاج عمران در غرب کشور توانستند ارتفاعات مهم و سوق‏الجیشی پسِ کلّه جبّار و... را آزاد کنند.

جبّار یکهو از جا جست. بچه‏ها از شدّت خنده روی زمین ریسه رفتند. جبّار با عصبانیت فریاد زد: کدام بی‏معرفت اسم اینجا را گذاشته پسِ کلّه جبّار؟

شنوندگان عزیز توجه فرمایید! توجه فرمایید! رزمندگان دلیر ما دیشب پس از یورش به دشمن بعثی در ارتفاعات حاج عمران در غرب کشور توانستند ارتفاعات مهم و سوق‏الجیشی پسِ کلّه جبّار و... را آزاد کنند.

اما هیچ کس جوابش را نداد. روی ارتفاع پسِ کلّه جبّار می‏خندیدیم و جبّار حرص می‏خورد.

آن ارتفاع به همان اسم معروف شد. اگر الان به نقشه دقیق آن منطقه نگاه کنید، یک ارتفاع را می‏بینید که اسمش است: پسِ کلّه جبّار!

جبّار از آن موجودات عجیب روزگار بود. با آن قد دراز و بدن لاغر و سر و وضع ژولیده، اگر می‏دیدیش چه فکرها که درباره‏اش نمی‏کردی. اما انصافاً در جنگیدن رو دست نداشت. شجاع و دلیر و بی‏کلّه! اما مشکل اصلی واقعاً کلّه‏اش بود!

 

نویسنده : داوود امیریان

منبع:تبیان

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۰ ، ۲۰:۰۵
HDI

 

هم اکنون با مراجعه به معاونت پرورشی ثبت نام کنید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۰ ، ۲۰:۰۵
HDI
***فیلتر شکن جدید***
آی بدو بدو تا فیلترش نکردند دشمنای فلان فلان شده!!!
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۰ ، ۰۷:۱۸
HDI
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۰۳
HDI

آتش بر در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام!

اسناد تاریخی اهل سنت در شهادت زهرا(سلام الله علیها)!


چه کسی است که گواهی ندهد که خانه فاطمه(سلام الله علیها) خانه رسول خداست و حرمت منزل او حرمت منزل پیامبر. این سوال بی پاسخ در همه تاریخ مانده است! چه کسی پاسخش را می دهد؟! جز دل های سوخته و آه های حسرت! ننگ بر پیشانی مسلمانان که با دختر رسول خدا پس از او، چنین کردند


حضرت فاطمه زهرا

در مقاله قبلی به بررسی مستندات تاریخی شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) براساس منابع اهل سنت و شیعه پرداختیم و اسناد هجوم به منزل حضرت علی(علیه السلام) و انباشتن هیزم بر درب خانه را مورد بررسی قرار دادیم. در این نوشتار به بررسی سایر اسناد در این واقعه تاریخی می پردازیم.

آتش بر درب خانه!

بر اساس اسناد تاریخ پس از انباشتن هیزم بر درب منزل حضرت زهرا(سلام الله علیها) مهاجمان اقدام به آتش زدن هیزم ها نموده اند. این شحنه در روضة المناظر از کتب اهل سنت می نویسد: خلیفه اول به سوی خانه علی(علیه السلام) آمد تا این که خانه را با هر که در آن است بسوزاند، إن عمر جا الی بیت علی لیحرقه عی من فیه ... » (1)

البلاذری در انساب الاشراف تصریح دارد که «عمر مشعل بدست بود که فاطمه (سلام الله علیها) او را بر درب خانه اش مشاهده کرد: ... فحاء عمر و معه فتیله قتلقته فاطمه علی الباب. » (2)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۶:۲۴
HDI

داستان هجوم به خانه علی(علیه السلام)!

اسناد اهل تسنن در شهادت زهرا(سلام الله علیها)


پس از شهادت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و ماجرای سقیفه که البته در این نوشتار مجال پرداختن بدان نیست، بیعت گرفتن برای خلیفه آغاز شد. و این آغاز ماجرای شهادت زهرا(سلام الله علیها) بود. براساس اسناد اهل سنت و شیعه هنگامی که علی(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر کناره گیری کرد


حضرت فاطمه زهرا (س)

ایام شهادت بزرگ بانویی است که شاید نخستین وجه هویت او آن است که دخت گرامی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بوده است. مسلمانان همواره تا ابد داغ مصیبت عظیم را در دل خواهند داشت و چقدر می تواند خوب باشد اگر به تاریخ رجوع کنیم مستندات واقعه شهادت زهرا (سلام الله علیها) را از ذیل روایات مسلمانان از شیعه و اهل تسنن بیرون بکشیم!

پس از شهادت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و ماجرای سقیفه که البته در این نوشتار مجال پرداختن بدان نیست، بیعت گرفتن برای خلیفه آغاز شد. و این آغاز ماجرای شهادت زهرا(سلام الله علیها) بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۶:۰۴
HDI


  • حیف نون پشه بند می خره، تاصبح نمی خوابه پشه ها رو مسخره می کنه!



  • یارو می ره کوفه ضریح مختار را می گیره و می گه دمت گرم عجب فیلمی بازی کردی!



  • غضنفر با زنش میرن پیک نیک. زنش میگه: بشینیم زیر اون درخت. غضنفر میگه نه! همین وسط جاده امن‌تره! زود پتو رو بنداز! 

    زنش میگه: آخه اینجا ماشین میزنه بهمون! ولی غضنفر با اصرار وسط جاده پتو رو پهن می‌کنه و دو نفری می‌شینند وسط جاده!
    بعد از مدتی یه کامیون میاد طرفشون هر چی بوق میزنه، اونا از جاشون تکان نمیخورن، کامیونه هم فرمونو میپیچونه میره تو درخت. غضنفر به زنش میگه: دیدی گفتم وسط جاده امن‌تر! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مرده بودیم!



  • یه روز یه خالی بند میرسه به اون یکی میگه: رفتم شکار هفت تا خرگوش گرفتم پنج تا آهو و سه تا شیر 

    یارو گفت فقط همین! 
    گفت: مگه با یه تیر بیشتر از اینم میشه زد! 
    یارو گفت: اوه تازه تفنگم داشتی


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۵۱
HDI

شرایط ولىّ فقیه

امام خمینی

شما بعدها مبتلاى به این هستید، دانشگاه که باز بشود، مبتلاى به یک همچو اشخاصى هستید که گاهى با صورت اسلامى وارد مى‏شوند و همین مسائل که حالا مثلًا طرح مى‏کنند که باید ولایت فقیه مثلًا نباشد این دیکتاتورى است، و حال آنکه اگر یک فقیهى در یک مورد دیکتاتورى بکند، از ولایت مى‏افتد پیش اسلام. اسلام هر فقیهى را که ولىّ نمى‏کند، آن که علم دارد؛ عمل دارد؛ مَشْى او مَشْى اسلام است، سیاستش سیاست اسلام است، آن را براى این است که یک آدمى که تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامى گذرانده و آدم مُعوجى نیست و صحیح است این نظارت داشته باشد به این امرها، نگذارد که هرکس هر کارى دلش مى‏خواهد بکند. اینها گاهى وقتها با همین صورت سازى که مثلًا مى‏خواهند چه بشود و به دیکتاتورى مى‏رسد و دیکتاتورى عمّامه و عصا و نمى‏دانم از این حرفهایى که تزریق کرده‏اند به آنها و دیکته کرده‏اند و اینها هم همان را پس مى‏دهند. مثل بچه‏ها که یک چیزى را دهنشان مى‏گذارند پس مى‏دهند، اینها هم از آن قبیل هستند. شما از این به بعد ان شاء اللَّه وقتى که دانشگاهها باز بشود، مبتلاى به این مسائل هستید و باید با هوشمندى و با مطالعه و با مشورت بین خودتان افرادى را که مى‏بینید یا به اسم آزادى و نمى‏دانم این حرفها، که مى‏خواهند یک آزادى خاصى در کار باشد، دلبخواهى در کار باشد، نه آزادى مطلق، یا به اسم دمکراسى و امثال ذلک، الفاظ جالبى که در هیچ جاى دنیا معنایش پیدا نشده تا حالا، هرکس براى خودش یک معنایى مى‏کند، به اینطور چیزها گرفتار هستید که اینها مى‏خواهند عمل بکنند ..

  صحیفه امام، ج‏10، ص: 72

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۸۹ ، ۰۶:۲۷
HDI