مولودی شور
بازم شب و ستاره، هوا مثه بهاره دلا پُره شراره، چشا همه خماره
میتابه از پشت ابرا، ماهِ تموم شبای من میریزه قطره قطره مِی از لبهای من
لبریزه اشکِ شوق امشب
از گردش فلک، سر و سالار سلسله
از گردش فلک، سر و سالار سلسله
شد در کمند عشق، گرفتار سلسله
نَبود هزار یوسف مصری بهای او
آن یوسفی که بود خریدار سلسله
تا دست و پا و گردن او شد به زیرغُل
رونق گرفت ز آن همه بازار سلسله